نماز در میان عبادت های دیگر در قله و اوج قرار دارد تا جایی که در روایات از آن به معراج مؤمن یا ستون دین، تعبیر شده است. از طرفی تحقق یک پدیده در خارج نیاز دارد که مقتضی آن موجود و مانع آن مفقود باشد، نماز هم از این قاعده بی نیاز نمی باشد. در نماز تحقق مقتضی و رفع موانع و وصول به نماز واقعی با رعایت شرایط و آداب ظاهری و باطنی نماز ممکن است.
سخن گفتن درباره آداب باطنی نماز بسیار است اما به صورت فشرده به مواردی از آن اشاره می شود:
1. توجه به خدای متعال و چرایی عبادت:
نمازگزار باید معرفتی نسبتاً درست از خدای متعال داشته باشد و بداند که با چه کسی رو به رو می شود.
خدای متعال کمال محض است و جامع همه کمالات بلکه عین کمال است و یکی از کمالات الهی حکمت است؛ به همین دلیل تمام افعال الهی هدفمند است. و از افعال الهی، آفرینش جهان هستی و گل سرسبد آن؛ انسان است؛ و هدف آفرینش، رسیدن به کمال (تکامل) است، که این حقیقت جزء از راه صحیح (صراط مستقیم) میسر نمی شود، و صراط مستقیم همان بندگی خداوند است: (ان اعبدونی هذا صراط المستقیم) ؛ یعنی اطاعت از همه دستورات و قانون الهی که مهم ترین و بارزترین آنها، در قالب عبادت تجلی می یابد.
2. پرهیز از اموری که با عبادت منافات دارد:
میزان تأثیر اعمال بستگی کامل به زمینه های قبلی و توجه و اخلاص افراد دارد، به همین سبب عبادت در افراد تأثیرات کاملا مختلفی دارد.
پرهیز از اموری که با عبادت منافات دارد و اثر آن را خنثی می سازد، از امور بسیار مهم است؛ مانند دو مریض که هر دو به دستور پزشک عمل کرده و داروهای خود را به موقع می خورند؛ ولی یکی، از چیزهای زیان بار پرهیز می کند و دیگری اهل پرهیز نمی باشد. در این صورت سفارش و نسخه پزشک برای دومی بی اثر یا کم اثر است.
باید از اعمال ظلمت زا (گناه) پرهیز کنیم تا عبادت در باطن ما اثر کند و موجب نشاط در ما گردد. لذا در روایات وارد شده است که: تا آنجا که برایتان امکان دارد از گناه فاصله بگیرید؛ زیرا ظلمت با گناه به باطن راه می یابد، (اذا اذنب الرجل دخل فی قلبه نقطة سوداء) .
امام باقر علیه السّلام مىفرماید:
مامن شیء أفسد للقلب من خطیئة إنّ القلب لیواقع الخطیئة فماتزال به حتّى تغلب علیه فیصیّرأعلاه أسفله.
هیچ چیز براى قلب زیانبارتر از گناه نیست، چه آنکه قلب با گناه مىآمیزد و با آن گلاویز مىشود تا بالاخره گناه بر قلب چیره شده و آن را وارونه مىسازد.
یعنى قلب به حساب طبیعت اولیه، ملکوتى و رو به خداست ولى در اثر گناه چهرهاش وارونه گشته، شیطانى مىشود.
امام صادق علیه السّلام مىفرماید:
إنّ الرّجل یذنب الذّنب فیحرم صلوة اللّیل و إنّ العمل السّیّئ أسرع فی صاحبه من السّکّین فی اللّحم .
گناه انسان را از عبادت و تهجّد محروم مىسازد و لذّت مناجات با خدا را از او سلب مىکند و تأثیر گناه از کارد برنده سریعتر است .
ادامه دارد ...
آیا در قرآن، از خواندن نماز اوّل وقت، سخن به میان آمده است؟
در برخی از آیات قرآن کریم به نماز اول وقت خواندن اشاره شده است؛ با هم برخی از این آیات را مرور می کنیم. البته تفسیر این آیات برگرفته از تفاسیر المیزان و نمونه است.
1. « وَهُمْ عَلَى صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ » (1) تفسیر معروف آیه این است که مراد از محافظت بر نماز، محافظت بر وقت نماز است.
2. «رِجَالٌ لاَّتُلْهِیهِم تَجَـرَة وَلاَبَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَوةِ؛ مردانى که نه تجارت و نه معامله آنها را از یاد خداوند و بر پا داشتن نماز غافل نمىکند» (2)
در روایت آمده: آنها تاجرانى هستند که تجارت و بیع، آنان را از یاد خداوند غافل نمىسازد، هنگامى که وقت داخل مىشود حق آن را ادا مىکنند.
3. «فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضَاعُوا الصَّلَوةَ؛ آنگاه از پى ایشان کسانى آمدهاند که نماز را تباه ساختهاند» (3)
از امام صادق علیه السلام روایت شده: مراد از ضایع کردن نماز، تأخیر از وقتش است، نه ترک کردن نماز.
4. «فَوَیلٌ لِّلمُصَلِّینَ*الَّذِینَ هُم عَن صَلاَتِهِم سَاهُونَ؛ پس واى بر نمازگزارانى که از نمازشان غافلند!» (4)
حضرت على علیه السلام مىفرمایند: ایشان غافل و بىتوجه به اوقات نماز هستند.
* * *
# سوال: اگر براى خواندن نماز اول وقت صبر کنم کلاسم دیر مىشود، آیا نماز خود را بخوانم یا به مدرسه بروم؟
#جواب: قرآن مىفرماید: «حَـفِظُوا عَلَى الصَّلَوَتِ وَالصَّلَوةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَـنِتِینَ؛ در انجام دادن همه نمازها به خصوص نماز وسطى (نماز ظهر) کوشا باشید! و از روى خضوع و اطاعت براى خدا به پا خیزید» (5)
بعضى از مفسران این آیه را دلیلى بر خواندن نماز در اول وقت مىدانند. از نظر فقها نماز در اول وقت مستحب است امّا به دلیل مشکلى نظیر: دیر رسیدن به مدرسه یا منتظر بودن دیگران و ... مىتوان نماز را با تأخیر خواند.
# قبلاً وقتى دعاى کمیل یا نماز مىخواندم حال عجیبى داشتم؛ ولى اکنون در من تأثیرى ندارد؛ چه کنم؟
یکى از دلایل اصلى که من از عبادت بهره فراوان نمىبرم؛ نبود «حضور قلب» یا نبود «فراغت قلب» است. اگر بکوشیم در عبادت، خودمان را از اشتغالات افکار دنیایى، فارغ سازیم و دل را یکسره خالى و خالص براى مناجات با خدا کنیم؛ مطمئن باشید که هیچگاه از انجام دادن این اعمال، دلسرد نشده و همواره لذت معنوى عمیقى برایمان حاصل مىگردد.
مشکل امثال من این است که اندیشههاى پراکنده را براى وقت عبادت ذخیره مىکنیم؛ همین که «تکبیرةالاحرام» نماز، یا «بسمالله» دعاى کمیل را مىگویم، در دکانى را باز می کنم یا کتاب مطالعه را در مقابل قرار داده و یا مشکلات زندگى را مدنظر می گیرم!!. دل و قلب را به امور دیگر مشغول مىدارم و از عمل به کلى غافل مىشوم! زمانى به خود مىآییم که به سلام نماز یا عبارتهاى پایانى دعاى کمیل رسیدهایم.
امام صادق علیه السلام مىفرماید:
«همانا من دوست مىدارم مرد مؤمنى را که وقتى اقامه نماز مىکند، قلبش را به سوى خدا متوجه مىسازد و آن را مشغول امور دنیوى نمىکند. بندهاى نیست که در نمازش با قلبش به سوى خدا توجه کند مگر آنکه خداوند به سوى او اقبال مىکند و قلوب مؤمنان را با محبّت به سوى او متوجه کند، بعد از دوستى خداوند با او»
بنابراین مشکل اساسى در عدم بهرهورى بایسته از عبادات و مناجات، عدم حضور دل و فکر انسان است. براى رفع این کاستى و مشکل، عمل به راه کارهاى زیر مفید است:
# اول:
قبل از عبادت؛ یعنى آن هنگام که انسان مىخواهد عبادت را شروع کند، از خداوند با کمال تضرع، بخواهد وى را به «حضور» موفق کند که اصل مسأله عنایت او است.
# دوم:
در مرحله انجام عبادت با فراهم کردن «حضور فکر»، به تحصیل «حضور دل» بپردازدیم؛ به این صورت که تصمیم بگیریم «فکر» خویش را از همان وقت شروع به عبادت، از همه جا و همه چیز قطع کرده و به خداى متعال و معناى آنچه در محضر او مىگویم، متوجه سازیم.
در بین عبادات و دعا، هر وقت و هرجا، به هر بهانهاى و به هر علتى «فکر» خواست به این سو و آن سو برود، نگذارم و «فکر» خود را در حال حضور نگه دارم و به «حضور» ادامه دهد. البه بر این تصمیم در مقام عمل باید کاملاً ملتزم بوده و مجاهدت کنیم و خسته نشود. به هر صورت با «حضور فکرى»، «حضور دل» نیز محقق خواهد گشت و وقتى چنین شد، در عبادات و مناجات، تصمیم بگیریم از همان ابتدا، فکر و دل را متوجه خداوند متعال سازیم.
در روایات بسیاری توصیه به اقامه نماز اول شدهایم اما این دستور اهل بیت(علیهم السلام) استثنائاتی دارد که آنها را ذکر میکنیم.
1. کسی که نافله ظهر و نماز عصر میخواند به اندازه خواندن نافله، نماز ظهر و عصر را به تاخیر بیندازد و الا اگر نافله نمیخواند اول وقت افضل است.2. کسانی که شب عید قربان از عرفه به مشعر الحرام میروند مستحب است نماز مغرب و عشا را به تاخیر بیندازند و در مشعرالحرام بخوانند.
3. بهتر است نماز عشا را قدری به تاخیر بیندازی تا قرمزی سمت مغرب برطرف شود.
4. زن مستحاضه نماز ظهر و نماز مغرب را تا آخر وقت فضیلت آنها به تاخیر بیندازد تا با یک غسل بتواند آنها را با عصر و عشا بخواند.
5. کسی که چهار رکعت از نافله نماز شب را خوانده وقت اذان صبح میشود مستحب است نماز صبح را به تاخیر بیندازد تا نماز شب را کامل کند.
6. روزهداری که ضعف بر او غلبه کرده باشد یا جمعی منتظر او باشند بهتر است نماز را تا بعد از افطار به تاخیر اندازد.
7. کسی که یقین به داخل شدن وقت نماز ندارد باید آنقدر صبر کند تا یقین به وقت نماز پیدا کند.
8. کسی که در حال خودداری از بول و غائط است؛ مکروه است نماز بخواند لذا تا پس از قضای حاجت نماز را به تاخیر بیندازد.
9. کسی که به خاطر نداشتن آب باید تیمم کند اگر امیدِ پیدا کردن آب دارد باید نماز را تا آخر وقت به تاخیر بیندازد.
10. کسی که نمیتواند بول و غائط خود را نگهداری کند نماز ظهر و نماز مغرب را به تاخیر بیندازد تا با عصر و عشا با هم بخواند.
11. زنی که بچه شیر میدهد و جز یک لباس پاک بیشتر ندارد نماز ظهر و عصر را به تاخیر میاندازد تا نزدیک غروب، تا چهار نماز(ظهر و عصر و مغرب و عشا) را با هم بخواند.
12. کسی که نافله صبح میخواند مستحب است نماز صبح را به تاخیر بیندازد تا نافله صبح را بخواند.
13. مسافری که میداند پیش از قضا شدن نماز ظهر و عصرش به وطن میرود، بهتر است نماز ظهر و عصر را به تاخیر بیندازد تا در وطن تمام بخواند.
14. مسافری که میداند تا چند لحظه دیگر به جایی میرسد که برای نماز مناسبتر است بهتر است نماز را به تاخیر بیندازد تا در جای مناسب نماز بخواند.
15. امام جماعتی که منتظر ماموم، یا مامومی که منتظر امام جماعت است مستحب است نماز را تا رسیدن امام یا ماموم به تاخیر بیندازد.
16. جایی که اگر نماز را به تاخیر بیندازد به مکان شریفی(مثلا مسجدی یا حرم امام یا امام زادهای) میرسد یا این که در آن مکان حضور قلب بهتری پیدا میکند مستحب است به تاخیر بیندازد.
17. به تاخیر انداختن نماز اول وقت به خاطر رسیدگی به حاجت و نیاز مومنی.
امام باقر(علیه السلام) میفرماید:
برای نمازگزار، هنگام نماز سه خصلت است:
از قدمش تا به آسمانها ملائکه او را احاطه مینمایند،
و از آسمانها تا بالای سرش خیر و احسان نثار میگردد،
و فرشتهای که بر او موکل است میگوید:
اگر این نمازگزار بداند که با چه کسی مناجات میکند، از نماز جدا نمیگردد.
من لا یحضره الفقیه، ج1، باب فضل صلوة، ص 636 .
تبیان، هدهدی
فلسفه حجاب در نماز چیست؟ خدا که با همه محرم است!
با توجه به این که خداوند متعال علیم و حکیم است، پس یکایک احکام، حکمت خاصى دارند، ولکن پى بردن به آن اسرار، براى ما هم، میسر نیست و هم، چندان مفید نیست چه این که با علم محدود ما از نیازها، استعدادها و نیز راه رفع نیازهاى واقعى و شکوفا کردن استعدادها به نحو صحیح و بدون مخاطرات جسمى و روحى، مادى و معنوى، چگونه مىتوان چنین ادعایى نمود.
علاوه بر این که اساس در این احکام، فراخوان بشر به تعبد و اظهار بندگى در مقابل حضرت پروردگار است. البته چه بسا ممکن است آگاهى به این اسرار و حکمتها حداقل در بعضى افراد، موجب تقویت انگیزه آنها در پیروى از آن دستورات شود به همین جهت در صدد کنکاش از اسرار و حکمتهاى احکام مىکنند.
به هر صورت حجاب و پوشش بانوان در نماز، علل و فلسفههاى متعددى دارد؛ از جمله:
الف. این خود نوعى تمرین مستمر و روزانه براى حفظ حجاب مىباشد و یکى از عواملى است که در پاسداشت دائمى پوشش اسلامى زن و جلوگیرى از آسیبپذیرى آن، نقش مهمى ایفا مىکند.
ب. وجود پوششى یک پارچه براى تمام بدن و داشتن پوششى مخصوص براى نماز، توجه و حضور قلب انسان را بیشتر مىکند و از التفات ذهن به تجملات و چیزهاى رنگارنگ مىکاهد و ارزش نماز را صد چندان مىکند.
ج. داشتن پوشش کامل در پیشگاه خداوند، نوعى ادب و احترام به ساحت قدس ربوبى است. از این رو براى مرد نیز در بر داشتن عبا و پوشاندن سر در نماز، مستحب است و همین ادب حضور در پیشگاه الهى زمینهساز حضور معنوى و بار یافتن به محضر حق مىشود.
افزون بر آن، حکم پوشش در نماز، با حفظ حجاب در برابر نامحرم تفاوتهایى دارد و با آن قابل مقایسه نیست؛ مثلاً پوشاندن روى پا در برابر نامحرم واجب است؛ ولى در نماز - بدون حضور نامحرم - واجب نیست.
سؤال: اگر خدا جنسیت ندارد، چرا باید در نماز پوشش داشته باشیم؟
جواب: پاسخ این سؤال طی مراحل زیر بیان میشود:
1. خداوند خالق جنس مذکر و مؤنث است(1) و نسبت به خداوند جنسیت معنی ندارد و از طرفی، عالم محضر خداست و به نهان و آشکار مخلوقات آگاه و بیناست.(2) پس لزوم رعایت حجاب در نماز به خاطر نامحرم و یا مذکر بودن خداوند نیست.
2. رعایت حجاب در نماز و غیر نماز، فقط بر زنها واجب نیست، بلکه حفظ حجاب در محدوده معین بر مردان و زنان هر دو لازم است؛ مثلاً پوشانیدن عورت و بعضی قسمتهای بدن از دید انسانهای دیگر بر مردان و زنان واجب است. همچنین نماز خواندن با بدن برهنه در مردان و زنان هر دو موجب بطلان نماز است.
بنابراین، رعایت حجاب برای انسانها گاهی به خاطر وجود انسانهای نامحرم است و گاهی به خاطر صحت عبادت است که در بعضی موارد هر دو علّت با هم جمع میشوند، مثل نماز خواندن در حضور اشخاص نامحرم و گاهی فقط به خاطر صحت عبادت است، مثل نماز خواندن در اتاق در بسته و تنها . اختلاف بعضی شرائط این دو حالت، بهترین گواه بر مطلب است؛ مثلاً طهارت و مباح بودن لباس در نماز شرط است، اما در حفظ حجاب از نامحرم شرط نیست. ادامه مطلب ...
آیا صفحه شناسنامه خودت را دیده ای؟ نسبت میان خود با پدر و مادرت کاملا گویاست. در واقع شناسنامه همان نسبت نامه است. اما آیا خدا هم شناسنامه دارد؟
پاسخ: این سوال عجیب ولی واقعی را از که می توان پرسید؟ غیر از خود خدا، پاسخ این پرسش دست یافتنی نیست؟
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: در شب معراج خداوند به من امر فرمود: اقرء یا محمد نسیته ربک قل هو الله احد
ترجمه: ای محمد شناسنامه پروردگارت، سوره توحید را بخوان.
واقعا در این شناسنامه آنچه ذکر شده است، یگانگی، بی همتایی، بی نیازی، نه زادن و نه زاده شدن است. لذا در رکعت هر نماز توصیه شده است تا ابتدا بسبت خدای را بخوانیم.
شناسنامه اهل بیت (ع) (انسان ها)
در رکعت دوم هر نماز مستحب است که سوره انا انزلناه خوانده شود زیرا شناسنامه انسان های کامل است، یعنی اهل بیت زیرا تمامی فرشتگان در شب قدر بر انسان کامل وارد می شوند و با اجازه او امور بندگان را تنظیم می کنند. ما نیز در نماز با یاد خدا در ررکعت اول و شناخت و خضوع به درگاه او و در رکعت دوم با توسل به کامل ترین انسان های محبوب خدا دست دعا و چشم امید به ملکوت او می آویزیم.
خداوندا ما را با راز نماز همراه جاویدان گردان.
تمام احکام و اعمالی که از جانب خداوند برای ما قرار داده شده است؛ دارای فضایل و فلسفههایی است که ما برخی را میدانیم و خیلیها را نیز نمیدانیم. ولی چیزی که مسلم است این که هیچ عملی بدون حکمت نیست. یکی از مواردی که ما انجام میدهیم، نماز است. برای نماز فلسفههای بسیاری ذکر شده است که در اینجا به یکی از حکمتهای نماز عصر اشاره میکنیم.
اولین کسی که نماز عصر را برپا کرد، حضرت یونس(علی نبینا و آله و علیهالسلام) بود. وقتی که آن حضرت از شکم ماهی آزاد شد آن ساعت، وقت نماز عصر بود.
حضرت یونس(علیهالسلام) دید از چهار تاریکی نجات یافت(تاریکی لغزش، تاریکی شب، تاریکی زیر دریا و تاریکی شکم ماهی) و به خاطر شکر این نعمتها، 4 رکعت نماز گزارد و این اشاره است به بنده مومن، که چهار ظلمت در پیش دارد:
1- ظلمت معصیت؛
2- ظلمت قبر؛
3- ظلمت قیامت؛
4- ظلمت دوزخ .
و بنده مومن وقتی این چهار رکعت نماز را اقامه کند، با هر رکعت از یک ظلمت رها میشود .
بارالها ما را از همه تاریکیهای دنیا و آخرت در امان بدار.
مقدمه
حقیقت و گستره هر چیز را از درک نحوه هستی آن می توان بدست آورد، بنابراین از آنجا که در شب معراج (و در واقع در برزخ نزولی) چهره ملکوتی نماز برای مقام ختم مرتبت جلوه نمود،[1] و در قبر (در واقع در برزخ صعودی) برای مومن نماز گزار متمثل می شود،[2] بخوبی می توان فهمید که نماز فراتر از وجود اعتباری دنیایی که به صورت ارکان مخصوصه تحقق پیدا می کند، دارای وجود حقیقی و عینیت ملکوتی نیز هست. به دلیل این ویژگی نماز است که برخی از معارف دینی بخوبی در آن تجلی کرده و در واقع گستره هستی نماز تجلیگاه بسیار دیگری از معارف دینی نیز هست که در این جا به نمونه هایی از آن اشاره می شود:
اقامه نماز علاوه بر تاثیراتی که بر روح و جان انسان دارد بر سلامتی انسان نیز تاثیر دارد که البته تاکنون در این حد کشف شده و قطعا تاثیرات نماز بیش از این حرفهاست.
نتایج تازهترین تحقیقات علمی نشان میدهد، خواندن نماز صبح، بهترین شیوه برای پیشگیری از بیماریهای قلبی ـ عروقی است. بر اساس تحقیقات انجام شده از سوی مؤسسه قلب و عروق اردن، خواب طولانی مدت در طول شبانهروز، مهمترین عامل ابتلا به بیماریهای قلبی است. این تحقیقات نشان میدهد اگر فردی به مدت طولانی بخوابد، ضربان قلب او به پنجاه بار در دقیقه کاهش مییابد که این امر، منجر به کندی گردش خون در سرخرگها و سرانجام، انسداد رگها شده و حملات قلبی عروقی را به دنبال خواهد داشت.
این تحقیق همچنین بر ضرورت حداقل پانزده دقیقه تحرک بدنی پس از چند ساعت خواب تأکید میکند. در نتایج این تحقیق با بیان این که ادای نماز صبح برای این امر کافی است، به سلامت قلبی مسلمانانی که صبح زود بیدار شده و برای انجام فریضه نماز به مسجد میروند، اشاره شده و آمده است: اگر این عمل در مسجد و یا به صورت گروهی انجام شود، نتیجه بهتری خواهد داشت.
عظمت نماز
«و انها لکبیرة الا على الخاشعین» . خداى تعالى مىفرماید: نماز، کار بزرگى است . گمان نکنید کار آسانى است. عظمت نماز به پیکره نماز نیست; به این نیست که اولش تکبیر و آخرش تسلیم و داراى افعال واقوال و اذکار و قیام و قعود است . این را بچههاى شش ساله هم انجام مىدهند . صلات، کبیر است، چون براى توحید و اخلاص در عبودیت است، وگرنه انسان صد سال هم که نماز بخواند، مشرک است . عروج بشر در مرتبه توحید عملى و توحید اعتقادى به انقطاع از ماسوىالله و وابستگى به خداى تعالى است . بشر در این مرحله، منتهاى عبودیت را طى کرده است و منتهاى تکامل را پیدا کرده است . انبیا که در برابر این جهان پرآشوب، نهضت کردند، به خاطر این بود که این جهت را تکمیل کرده بودند و اتکایشان به خداى تعالى بود و غیر خدا را پرستش نکردند . چون آن مقام قربالهى را پیدا کرده بودند، احیا و اماته مىکردند . شما هم اگر آن مقام را پیدا کنى، مىتوانى احیا و اماته کنى .
این وسیلهاى استبراى عروج بشر، ولکن ما از آن استفاده نمىکنیم . جهان آفرینش - به حسب ماده و آفرینش - که انبیا از آن استفاده مىکردند، براى همه یکسان است . یعنى شما هم مىتوانى، آن طور که انبیا استفاده کردند، استفاده کنى; ولى همتشما ضعیف است . وقتى در ماکولات و مشروبات بىچاره باشى، در تشریفات بىچاره باشى، همان جا مىمانى . توحید، عبودیتخداى تعالى و انقطاع از ماسوىالله است . اگر بشر به این مرحله برسد - که تکامل، رسیدن به این مرحله است - از چیزهاى دیگر صرف نظر مىکند . اگر بشر با کلمه توحید آشنا شود تمام اختلافات شرق و غرب تعطیل مىشود، اگر کلمه توحید در بین اجتماع پیاده شود، تمام خیانتها تعطیل مىشود . نماز، بزرگ است . خیلى مشکل است آدم به آن نمازى که خدا مىخواهد موفق شود و آثار، مال همان نماز است .
قسمت دوم: ارتباط سالم با خلق خدا و آثار آن
انسان باید همانگونه که در پیشگاه الهى متواضع است، به بندگان خدا هم بزرگى نفروشد و اگر گرسنهاى را دید که توان سیر کردن شکم خود را ندارد، او را اطعام کند. این خود یکى از مصادیق زکات است. زکات در اصطلاح قرآن، فقط آن زکات واجبى که به اموال خاصى تعلق مىگیرد نیست، بلکه مفهوم زکات در قرآن، انفاق در راه خداست. سفارش خداوند به حضرت عیسى علیهالسلام نیز صرفا شامل زکات و نماز واجب نمىشود. قرآن کریم از زبان حضرت عیسى علیهالسلام که تازه متولد شده و در گهواره بود، مىفرماید: «قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا .» (مریم: 30 و 31)؛
همانا من بنده خاص خدایم که مرا کتاب آسمانى و شرف نبوت عطا فرمود و مرا هر کجا باشم براى جهانیان مایه برکت و رحمت گردانید و تا زندهام به عبادت نماز و زکات سفارش کرد. در اسلام، هم زکات واجب داریم و هم زکات مستحب؛ زکات واجب، فقط به برخى اموال تعلق مىگیرد، اما زکات مستحب، شامل صدقات و انفاقات و مواردى نظیر آن مىشود. زکات و نماز هیچگاه از یکدیگر جدا نمىشوند؛ نماز که هست، زکات هم باید باشد. بنابراین، پرهیز از فخرفروشى به خلق خدا و نیز انفاق به نیازمندان، از دیگر شروط قبولى نماز است: «ولا یتعظم على خلقى و یطعم الجائع.»
شرط دیگر قبولى نماز این است که انسان اگر برهنهاى را دید که توان پوشاندن خود را ندارد، او را بپوشاند. البته، این سخن بدین معنا نیست که فرد حتما باید برهنه باشد، یعنى ساتر عورت هم نداشته باشد، تا ما به او لباس بدهیم، بلکه منظور این است که اگر کسى احتیاج به لباس داشت، براى او لباس تهیه کنیم و نیز اگر کسى به مصیبتى دچار شده است، به کمک او بشتابم و اگر سرپناهى ندارد، تا آنجا که برایمان مقدور است، براى وى مسکن تهیه کنیم: «و یکسو العارى و یرحم المصاب و یؤوى الغریب.»
وقتی که شیطان نا امید شد!
آتشی که از خورشید می بارید، زمین را تنور داغ کرده بود حالا تشنگی بیشتر خودش را نشان می داد. چند روز بود که در محاصره دشمن بودند و در این بیابان داغ و سوزان دشمن نمی گذاشت که آنها از رودخانه آبی بردارند.
صدای طبل ها و شیپورهای شیطان تمام صحرا را پر کرده بود و فریادهایشان نمی گذاشت که صدا به صدا برسد.
شمشیر زدن در چنین وضعیتی واقعاً دشوار بود. آن هم با دشمنی که صدها برابر آنها سرباز داشت.
آنروز میدان جنگ، بیش از 70 قهرمان شیر دل را یک جا در خودش می دید. آن ها یکی پس از دیگری به میدان می آمدند و انبوهی از دشمنان خدا را به خاک می انداختند و پس از نبردی دلاورانه به دیدار خدایشان می شتافتند ...
خورشید که به وسط آسمان رسید سربازان دشمن صحنه ای دیدند که از تعجب سرجایشان میخ کوب شدند!
امام حسین(ع) به همران یاران باوفایش خسته و تشنه به نماز ایستادند.
لشکریان یزید خندیدند و مسخره کردند. سپس کمان ها را کشیدند و باران تیر ها شروع شد. مثل این که شیطان اصلاً دوست نداشت نماز اول وقت امام حسین(ع) و دوستانش را ببیند.
صحنه ای باور نکردنی به وجود آمده بود؛
تعدادی از یاران فداکار امام در برابر امام صف کشیدند تا شیطان به نقشه ای که در سر داشت نرسد ... .
پیامبر اعظم (ص) می فرماید :
براستی چرا باید نماز خواند؟ این سوالی است که خیلیها به آن دچارند حتی نمازخوانها! متن زیر را بخوانید تا روشن شوید.
عبادت، وسیله تکامل و سعادت ماست و دستور خداوند به نماز، نوعى لطف و رحمت و راهنمایى است که ما را به کمال مىرساند; مثلا وقتى پدر و مادر، فرزندشان را به درس خواندن تشویق کرده و یا وادار مىکنند، به سود خود فرزند است و سعادت او را مىخواهند و این امر از روى محبّت به فرزند است و گرنه به درس خواندن او نیازى ندارند.
آیات و روایات، فلسفه و حکمت تشریع نماز را چنین بیان کردهاند:
1. یاد خدا: وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکْرِى1; نماز را برپا دار تا به یاد من باشى.
2. بازداشتن از گناه و زشتیها: إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنکَر2; همانا نماز ]انسان را در دنیا [از زشتیها و گناه باز مىدارد.
3. پاکیزگى روح: ...إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ وَ أَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ مَن تَزَکَّى فَإِنَّمَا یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِى وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ 3;... ]تو[ تنها کسانى را که از پروردگارشان در نهان مىترسند و نماز برپا مىدارند، هشدار مىدهى و کسى پاکیزگى جوید تنها براى خود پاکیزگى مىجوید، و فرجام ]کارها[ به سوى خداست.
راستى چقدر لذت بخش است با خداى جهان آفرین به گفتوگو و مناجات پرداختن! و روحى به عظمت تمام هستى یافتن و با خداى هستى هم سخن شدن!
4. یارى جستن از نماز در مسیر تکامل: وَ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوةِ وَ إِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَـشِعِینَ 4; از شکیبایى و نماز یارى جویید، و به راستى این کار گران است، مگر بر فروتنان.
5. پاک شدن از کبر و غرور: حضرت فاطمة علیها السلام مىفرماید: ...و الصلاة تنزیهاً من الکبر...;5...خداوند نماز را واجب کرد تا مردم از کبر و غرور پاک شوند....
6. رستگارى: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون * الَّذِینَ هُمْ فِى صَلاَتِهِمْ خَـشِعُونَ6; به راستى که مؤمنان رستگار شدند; همانان که در نمازشان فروتنند.
در حدیثى آمده است: نقش نمازهاى پنج گانه براى امت من همانند نهر آب زلالى است که از مقابل خانه آنان مىگذرد، اگر کسى روزانه پنج بار در این نهر شستوشو کند، آیا به گمان شما باز هم بر بدن او آلودگى و پلیدى خواهد ماند؟!.7
و در حدیثى دیگر امام باقر علیه السلام مىفرماید: هنگامى که نمازگزار به سمت قبله براى نماز مىایستد، خداوند رحمان و رحیم به او توجه ویژه مىکند.8
نمازِ روزانهی انسان، اظهار تشکر و سپاس دائمى او از این همه نعمت و خوبیهایى است که خداوند به او داده است و نیز ثناگویى و تمجید انسان از این همه زیبایى و عظمت است که خداوند متعال دارد. هیچ کس براى تعریف و تمجید از یک گل زیبا که در طبیعت روییده است به شما اعتراض نمىکند، امّا اگر زیبایى آن را نبینى، نابینایت مىشمرند و اگر ببینى و واکنش نشان ندهى و ستایش نکنى سرزنشت مىکنند که چرا ذوق و احساس ندارى و چقدر بددلى!
در مضمون بعضى احادیث آمده است که: «انسان در حال نماز با خداى خود نجوا و گفتوگو مىکند و اگر انسان لذت این گفتوگو را بچشد، هیچ گاه از حال نماز خارج نمىشود.9
راستى چقدر لذت بخش است با خداى جهان آفرین به گفتوگو و مناجات پرداختن! و روحى به عظمت تمام هستى یافتن و با خداى هستى هم سخن شدن! ادامه مطلب ...
ستون دین 1
همراهان عزیز تبیانی- سلام و روز به خیر
ستون دین، مجموعه ای است که قصد دارم در آن در هر شماره با داستانی از نماز به سراغ شما بیایم، تا به خواست خدا تذکری باشد برای من و شما که از این به بعد، توجه بیشتری به این شفیع روز جزا و عمود خیمه دین داشته باشیم.
اولین داستان را از سالار دین، حضرت امیر مومنان، علی علیه السلام برایتان نقل می کنم و مطمئنم که از این همه اهتمام، متعجب خواهید شد.
جنگ صفین در اوج خود بود و روز داشت به نیمه نزدیک می شد. لشکریان شرق و غرب هر دو غرق در عرق پیکار بودند و در این میان علی علیه السلام از همه سختتر!
اما کاری که علی علیه السلام مدام انجام می داد همه را پر از سوال کرده بود. او در میان کارزار مرتب سرش را به آسمان بلند می کرد و خورشید را می نگریست.
ابن عباس دیگر طاقتش طاق شده بود. نزدیک علی علیه السلام شد و از او پرسید: آقاجان قرار است از آسمان چیزی بیاید که مدام آن را می پایید؟
علی علیه السلام گفت: منتظر زوال خورشیدم و می خواهم بدانم ظهر شده است یا نه، تا نماز بخوانم!
ابن عباس که از حیرت دهانش باز مانده بود، معترضانه رو به امام کرد و گفت: آخر در این گیر و دار و وسط این کشت و کشتار وقت نماز خواندن است؟!
امام علی علیه السلام تا این را شنید ایستاد و نگاه معناداری به ابن عباس کرد و گفت: بنده خدا! پس ما سر چه چیزی با اینها می جنگیم؟ مگر چیزی غیر از نماز است؟
ابن عباس تازه متوجه خبط خود شده بود. و دیگر حرفی برای گفتن نداشت. اما مانده بود که چه کند. بهترین کار این بود که او نیز نگاهی به خورشید بیندازد و ببیند که وقت آن شده است تا به غربیان حجت پیکارش را بیان کند یا نه؟
در ظهر گرم ترین روز تاریخ بشریت نیز ،ابوثمامه صیداوی نگاهی به آسمان تفتیده کربلا کرد و گفت: یا حسین! وقت نماز رسیده است. امام حسین علیه السلام فرمود : ذکرت الصلوه،جعلک الله من المصلین! نماز را یاد کردی .خداوند تورا از نمازگزاران قرار دهد!
خوبان تبیانی آنچه پیشکش شد برداشت آزادی بود از روایتی در صفحه43 ،جلد دوم کتاب سفینة البحار. ادامه مطلب ...
حقیقت آن است که نماز را بپاس نعمتهای بیکران الهی و عنایتهای لحظه لحظه و گوناگون آن خدای بزرگ بپا میداریم. نمازی که ستون خیمه دین است. نمازی که اگر قبول شود سایر عبادات قبول شده و پذیرفته میشود (1). نمازی که معراج مومن است (2). نمازی که بازدارنده انسان است از هر بدی (3).
اما آیا هر نمازی چنین است؟
اهل لغت گفته اند: حقیقت لغوی "نماز" که مترادف عربی آن "صلاة" است، یعنی دعا کردن و درود فرستادن، اما در حقیقت شرعیه و اهل شرع، نماز (صلاة) همان حرکات مخصوص است با آداب و شرائطی خاص برای خشنودی خدای بزرگ و چنانچه برخی از شرایط آن از بین رود نماز از اعتبار افتاده و دیگر نماز نیست. مثلاً اگر انسان با آب غصبی وضو بگیرد، بالتبع وضوی او باطل است و در پی آن نمازش دچار اشکال میشود و از درجه اعتبار ساقط میگردد یعنی دیگر نماز نیست و گویا او نماز نخوانده است، این نماز نمیتواند:
1- معراج مومن باشد.
2- چون قبول نیست حتماً نمیتواند قبول کننده سایر اعمال باشد.
3- این نماز نمیتواند بازدارنده از فحشاء و منکر باشد
4- و این نماز حتماً ستون خیمه دین نخواهد بود.
پس باید نماز ما شرایط صحت را داشته باشد. حال ممکن است عدم تحقق برخی شرایط آن از روی ندانستن مسئله باشد. در این حالت، در پاره ای از صُوَر- به صحت نماز، لطمه ای وارد نمیشود. اما اصرار بر عدم تحقق شرایط صحت ویا زیاد نمودن و یا کاستن از آن، مشکلی است که حتماً نماز را تباه میسازد مانند مسئله تکتف و یا تامین و یا سجده نکردن بر خاک در هنگام نماز.
اصل قضیه این است که سجده فقط مخصوص خداست نه کس دیگر
چند روزی بود که حال عجیبى پیدا داشتم؛ یعنى حال نماز شب و حال نماز اوّل وقت خواندن را نداشتم. از این گذشته از خواندن نماز و رابطه با خدا لذّت نمىبردم. حسابی از خودم تعجب مى کردم که چرا چنین شدهام؟ هرچه گریه و زارى و التماس مىکردم باز به جایى نمى رسیدم تا آنکه شبى از همین شبها خواب بسیاری عجیبی دیدم. در آن رویای شگفت به من گفتند: «کسى که خرماى حرام بخورد، معلوم است که دیگر عبادت را دوست نداشته و از آن لذتى نخواهد برد!»
وقتى از خواب بیدار شدم آن روز را که به بازار رفته بودم یادم آمد. جریان خریدن خرما را به یاد آوردم که وقتى خرما را گرفتم، دیدم یکى از آن خرماها رسیده نیست لذا بدون اجازه صاحب مغازه، آن خرما را برداشتم و روى خرماهایش گذاشتم و به عوض آن، یک خرماى خوب برداشتم و آن را خوردم.
تازه فهمیده بودم که از کجا خوردهام. آن خرما کار خودش را کرده بود. هرچه قدم به قدم بالا رفته بودم را با سر سقوط کرده بود. مطئن شدم که همان یک خرماى حرام، بر روى حالات معنوى من اثر نهاده و دیگر از خواندن نماز و رابطه با خدا، لذتى نمى برم .
نگاهی به آنچه گذشت:
محور بحث، بررسی روایات شریفه ای است که پیرامون آنچه سجده بر آن صحیح است و آنچه سجده بر آن صحیح نیست، وارد شده،تا اولاً نظر شرع مبین اسلامی را پیرامون سجده بر زمین و خاک آن بیابیم. ثانیاً حکم شرعی سجده بر آنچه زمین میرویاند که نه خوراکی است و نه پوشاکی و یا خوراکی است و پوشاکی، ملاحظه نمائیم. ثالثاً این پژوهش و کنکاش که صورت گیرد، سنت پیامبر از بدعت شناخته خواهد شد . رابعاً حکم شرعی سجده کردن بر خاک نیز روشن میشود. و در انتها معلوم خواهد شد که سجده بر تربت حرم مطهر حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام در هنگام سجده چگونه خواهد بود؟، چرا فضیلت دارد؟ و چرا عده زیادی از مسلمین، تربت پاک سیدالشهداء را مهر نماز خود میسازند؟
روایات وارده در خصوص آنچه که سجده بر آن جایز است را میتوان از لابلای کتابها و منابع حدیثی اهل سنت و شیعه از سنت سنیه پیامبر گرامی اسلام یافت، که در آن روایات، متذکر اشیایی شدهاند که سجده بر آن صحیح است، که ما آن روایات که فقط در کتابهای اهل سنت موجود است را تبیین ساخته و به عنوان سنت نبوی از آن احادیث پیروی میکنیم.
آن دسته روایات بر سه قسمند که در مقاله اول قصد داریم روایات قسم اول را تبیین نماییم.
اکنون بیان چیزهایی که سجده بر آنها صحیح است
1- از جمله احادیثی که دلالت دارد به صحیح بودن سجده کردن بر زمین، حدیث وارده از پیامبر گرامی اسلام «جعلت لی الارض مسجداً و طهورا» یعنی قرار داده شده است زمین برای من سجده گاه و مایه پاکیزگی و طهارت، می باشد.
در صحیح مسلم این روایت اینگونه نقل شده است «جعلت لنا الارض کلها مسجداً و جعلت تربتها لنا طهوراً اذا لم نجد الماء» یعنی قرار داده شده است برای ما زمین سجده گاه و خاک زمین نیز برای ما، مایه طهارت است در هنگامی که آبی نیابیم.
در صحیح ترمذی این روایت اینگونه آمده است «جعلت لی الارض کلها مسجداً و طهوراً» این روایت را "ترمذی" به وسیله حضرت علی علیه اسلام ، عبدالله بن عمر، ابو هریره، جابربن عبدالله، عبدالله بن عباس، حدیفه، انس، ابوامامه و ابوذر غفاری از پیامبر اکرم نقل نموده است.
در کتاب "سنن کبری" (1) روایت یاد شده را چنین آورده است «جعلت لی الارض طهوراً و مسجداً» یعنی زمین برای من مایه پاکیزگی و سجده گاه است.
از شدت سوختگی که در پیشانیمان و کف دستمانمان در حالت نماز ایجاد میشد و مجبور بودیم به سنگریزههای داغ سجده کنیم به پیامبر شکایت کردیم، پیامبر به این شکایت ما وقعی ننهادند.
ابوبکر بیهقی در بخش دیگری از کتاب سنن کبری به نقل از رسول گرامی اسلام آورده است «جعلت لی الارض طیبة و مسجداً و ایما ادرکته الصلاة صلی حیث کان» یعنی قرار گرفته است زمین برای من، مایه پاکیزگی و سجده گاه و هر کس که زمان نماز را درک کرد، هر جا که بود نماز بخواند (2).
در صحیح نسائی اهل سنت به نقل از ابوذرغفاری آمده است که پیامبر اکرم فرمود: "الارض لک مسجد فحیثما ادرکت الصلاة فصل" یعنی زمین باید سجده گاه قرار گیرد پس هر جا و هر زمان که نماز را درک کردی، نماز گزار.
روایت سوم در انحصار سجده کردن بر زمین، از مستدرک حاکم اهل سنت از ابن عباس نقل شده است، که پیامبر بر سنگ سجده میفرمودند.
و همچنین در صحیح بخاری از ابوسعید خدری نقل کرده است که به پیامبر چشم دوخته بودم در حالی که بر روی بینی و پیشانی مبارکشان بخاطر سجده، اثر آب و خاک بود.
ابوبکر بیهقی در بخش دیگری از کتاب سنن کبری از "رفاعة بن رافع" خبری را نقل مینماید که پیامبر برای نماز تکبیر گفتند و سر بر سجده نهادند و پیشانی را بر زمین گذاشتند تا حالت قرار بر زانوان مبارکشان حاصل شده و در حالت سجده مستقر گردیدند.
طبرانی و بزاز که هر دو از دانشمندان اهل سنت هستند. هر دو به اسناد صحیح از عبدالله بن عباس و انس بن مالک و بریده نقل کردهاند که حضرت فرمود: سه چیز از جفا شمرده میشود که یکی از آنها پاک کردن پیشانی «از خاکی است که بر آن سجده کرده است» پیش از آنکه نماز را به اتمام رسانده باشد
روایت گذشته را واثله بن اسقع اینگونه نقل کرده است: «لایمسح الرجل جبهتة من التراب حتی یفرغ من الصلاة» یعنی پاک نمیکند مرد، پیشانیش را از خاک تا آنکه نمازش تمام شود.
جابربن عبدالله انصاری میگوید با پیامبر نماز میخواندیم، هوا بسیار گرم بود من سنگ ریزهها را از روی زمین برداشته و در دستم نگه میداشتم تا هنگامی که میخواهم سجده کنم روی آنها سجده کنم، که کمی خنک شده باشد.
در مسند احمد همان روایت به نقل از جابر اینگونه آمده است: ما در خدمت رسول خدا، نماز ظهر میخواندیم من با دستانم سنگ ریزهها را جمع میکردم و در دست دیگر قرار میدادم تا آنکه سرد شود، که هنگام سجده از شدت گرما پیشانیم نسوزد.
همین روایت را بیهقی در سنن با اندکی تغییر نیز نقل مینماید. بیهقی که از دانشمندان اهل سنت است در ادامه میگوید شیخ ابو حنیفه گفته است: اگر قرار بود سجده بر روی چیزی غیر از سنگ و زمین جایز باشد حتماً این کار را میکردند چرا که اینکار آسانتر از برداشتن سنگ ریزهها و سرد کردن آن بود، مثلاً ممکن بود گوشه آستین را روی زمین قرار داده و سپس سجده نمایند. اما چنین چیزی نگفتهاند!
انس بن مالک میگوید در یک روز بسیار گرم با پیامبر نماز میخواندیم، یکی از ما سنگ ریزهها از زمین جمع کرده و در دستانش نهاد، تا سرد شود، هنگامی که سرد شد، بر روی زمین قرار داد و بر آن سجده کرد «اشاره به این دارد که سجده کردن بر زمین از واجبات گریز ناپذیر بوده است». ادامه مطلب ...
این ماجرا، داستان جالبی است که انسان را به فکر وا میدارد. به فکر اینکه مهندس روس راست میگوید و ما باید تکلیفمان را یکسره بکنیم
در گذشته ، و در زمان روسیه تزارى، پرژهای توسط آنان کار میشد که کارگران ایرانی مسلمان نیز با آنان کار مى کردند. کارگران ایرانی هنگام ظهر که میشد، کار را براى بجا آوردن نماز تعطیل مىکردند. اما سرپرست روسى پرژه که مسیحی بود، از این کار خوشش نمىآمد و برایش سنگین بود، تا آنکه کارگران مسلمان را تهدید کرد که بابت مدتى که کار را تعطیل مىکنند، مقدارى از حقوقشان را کسر خواهد کرد.
کارگران، در پی این تصمیم مهندس روس دو گروه شدند؛ گروهى اصرار داشتند که نماز خود را به موقع بخوانند و اما گروه دیگر، با مهندس روسى همصدا و همراه شده و انجام نماز را به آخر وقت موکول کردند.
از این ماجرا گذشت تا آخر ماه رسید و هنگام پرداخت حقوق، مهندس وقتى حقوق را پرداخت کرد، به گروه اوّل که نماز خود را به موقع خوانده بودند، حقوق کامل و به گروه دوم که به توصیه او عمل کرده بودند حقوق کمترى داد!
کارگران هاج و واج از ماجرا، اعتراض کردند و گفتند چرا به آنان که به گفتهات توجه نکردند حقوق کامل داده و به ما که به حرف تو عمل کردهایم ، کمتر پرداخت کردی ؟!
مهندس مسیحى روسى گفت ! براى اینکه گروه اوّل که کسر حقوق را بر تخلف از انجام وظایف دینى ترجیح دادند، معلوم مىشود که افرادى مؤمنی بوده و در عقیده خود پابرجا هستند، پس در سایر اعمالشان نیز درستکار بوده و از کار نمىدزدند و کارشان را با صداقت انجام مىدهند، اما شما که پول را بر مسئولیتها و تکالیف مذهبى ترجیح دادید، معلوم مىشود که چندان پایبند به اصول حرام و حلال نیستید و لذا در کارى که انجام مىدهید، طبعاً رعایت اخلاص را نمىکنید و از این رو مستحق حقوق کمترى هستید؛ شما که در نماز، این تکلیف بزرگ الهى، خیانت مىکنید، در کار من به طریق اولى کم کارى مىکنید.
ستون دین 4
اشاره:
امروز میخواهم برایتان داستانی تعریف کنم که تقریبا مطمئنم که برای همه لااقل یک بار پیش آمده است. (اطمینان تقریبی هم نوبر است!)
این ماجرا شما را هم مثل من به خنده در میآورد. اما بعد از خندیدن بیایید کمی فکر کنیم.
اول خنده:
در روزگاران گذشته، یک بنده خدایی مقداری پول داشته که نمیدانسته کجا پنهانش کند. آخر الامر به رسم همان قدیم، آن را در گوشهای زیر خاک دفن میکند. اما از بخت بدش، جای کیسه زرش را فراموش میکند. (مثل خیلیهای دیگر که فراموش کردند و الان خوش به حال بعضیها میشود و گنج مییابند).
این دوست ما خیلی این طرف و آن طرف می زند، اما هرچه بیشتر میجوید کمتر مییابد. تا اینکه به فکرش میزند برود سراغ "ابوحنیفه" (بزرگ خاندان همین برادران اهل سنت حنفی)، و از او کمک بگیرد.
بله، جانم برایتان بگوید که مرد مال باخته به خدمت شیخ میرسد و ماجرایش را با سوز تمام تعریف میکند. جناب شیخ هم بعد از شنیدن ماجرا تاملی میکند و میگوید: از نظر فقهی که برای خواستهی تو چارهای ذکر نشده اما من کلکی به ذهنم رسیده است که با آن میتوانی مشکلت را حل کنی. (البته کلک ترجمه امروزی حلیه است به معنای راه چاره بوده است. ذهنتان جای دیگر نرود).
بعد شیخ رو به مرد کرد و گفت: برو امشب تا صبح نماز بخوان و مطمئن باش که گمشدهات را پیدا خواهی کرد. کاری هم نداشته باش که چرا و چطور!
مرد هم بدون اینکه سوالی بکند رفت و شب که فرا رسید، دست به کار شد و شروع به خواندن نماز کرد. اما هنوز شاید دو ساعت هم نشده بود که داشت نماز می خواند که به ناگاه وسط نماز جای پولها را به یاد آورد. بنابر این فیالفور نمازش را تمام کرد و به سروقت کیسهاش رفت. بله درست بود، کیسه سر جایشه بود و الحمد لله شماره پولها درست.
بالاخره آن شب گذشت و فردا روز، اول صبح دوست ما با خوشحالی نزد ابوحنیفه رفت و برایش گفت که چه زود حیلهاش کارساز شده و پولش را یافته است.
شیخ نیز مسرور از ترفند خود، لبخندی زد و گفت: میدانستم که شیطان نمیگذارد تو تا صبح نماز بخوانی! چرا به شکرانه پیدا کردن محل و دفینه خود، تا صبح نماز را ادامه ندادى؟
سال پنجم هجری قمری: آغاز غزوه ذات الرّقاع
به پیامبر اکرم(ص) خبر داده شد که جنگجویان دو تیره "بنی محارب" و "بنی ثعلبه" از قبیله غطفان در سرزمین نجد (از بخش های مرکزی جزیرة العرب) با گردآوری نیرو و تهیه ی تجهیزات و امکانات لازم، آماده ی یورش به سوی مدینه ی منوره و جنگ با مسلمانان شده اند.
پیامبر(ص) برای دفع تهاجم دشمن و غافل گیر کردن آنان، در دهم محرم سال پنجم قمری (چهل و هفتمین ماه هجرت) در رأس چهارصد( به روایتی هفتصد و یا هشتصد) تن از سربازان اسلام، از مدینه بیرون رفت و عازم منطقه نجد گردید.
اما همین که به این منطقه وارد شد، دشمنان به هراس افتاده و به کوه ها و بلندی های اطراف پراکنده گردیدند. ولیکن از دور مراقب مسلمانان بوده تا آنان را در فرصتی مناسب، در کمین خویش گرفتار سازند.پیامبر(ص) که از قصد آنان آگاه بود، جانب احتیاط را مراعات می کرد و بدین جهت براینخستین بار، آن حضرت و مسلمانان همراه وی، نمازشان را به صورت "نماز خوف" به جا آوردند.1
سپاه اسلام، پس از چند روز رزمایش نظامی و به دست آوردن مقداری غنایم جنگی، بدون روبه رو شدن با جنگجویان دشمن، به سوی مدینه برگشت. امّا در بین راه، که در درّه ای گسترده توقف کرده و شب را در آن جا به استراحت پرداختند، مورد هجوم یکی از نیروهای دشمن واقع شدند. وی که سپاه اسلام را تعقیب می کرد، از تاریکی شب استفاده کرد و به سوی نگهبانان اسلام، تیرهای چندی رها کرد و یکی از آن ها به نام "عبّاد بن بشر" نگهبان عبادت پیشه اسلام مورد اصابت قرار داد و او را از پای درآورد.2
متنی را که در زیر ملاحظه می فرمایید، نامه مرحوم حجت الاسلام و المسلمین استاد علی اصغر کرباسچیان به یکی از شاگردانش است که در عین کوتاهی، دریایی از معارف را در خود نهفته است که با هم میخوانیم:
بسم اللَّه الرّحمان الرّحیم
فرزند عزیزم، سلامٌ علیکم، نامه ات رسید. از خبر سلامتیات خوشحال شدم. امیدوارم که در همه حال خوش و خرّم باشى.
ای نــــســـخــه اســرار الاهـی که تویی وی آیــنـــه جـمــال شـاهــی کــه تــویـی
بـیـرون ز تو نیست آن چه در عــالم هست از خود بطلب هر آن چـه خـواهی که تـویی
آرى: «دَواؤکَ فیکَ وَ ما تَشْعُرُ وَ داؤکَ مِنْکَ وَ ما تَنْظُرُ» دواى تو در وجود توست و نمىدانى و درد تو از خود توست و نمی بینى »
اگر خداوند عالم لطف بفرماید و معناى این شعر مولاعلیهالسّلام را درک کنیم، اوّلین قدم براى حلّ همهى مشکلات است؛ زیرا اگر به دانستههاى خودمان عمل کنیم با هر قدمى که برداریم پیش پاى ما روشن مىشود و مىتوانیم قدم بعدى را هم برداریم و اگر فهمیدیم و عمل نکردیم، مثل آن است که فانوسى در دست داشته باشیم و حرکت نکنیم؛ در این صورت، امکان ندارد به مقصد برسیم. « مَن عَمِلَ بِما عَلِمَ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلمَ ما لَمیَعلَمْ »2 هر کس به آنچه مىداند عمل کند، خداى متعال او را به آنچه نمىداند هم آگاه مىسازد.»
گر مرد رهى ، میان خون باید رفــت
از پاى فتــاده سرنــگـون باید رفــت
تـو پـاى بـه راه در نـِه و هـیـچ مـگو
خود راه بگـویدت که چون باید رفـت
در این راه، کلّىگویى فایده ندارد؛ همانطور که اگر هزار سال به خود مىگفتى: باید لیسانس داشته باشم، بدون سالها زحمت و مطالعه فایده نداشت. در معنویات هم همینطور است.
دستورى را که از امروز باید شروع کنى تا بعد از یک ماه آثار معنویش را مشاهده نمایى، خواب اوّل شب است. فعلاً قبول کن تا به نتیجه برسى. راهش این است که ظهرغذا را سبک بخورى تا پیش از غروب آفتاب گرسنه شوى و بعد از نماز عشا بخوابى و اگر بهواسطهى خلاف عادت خوابت نبرد، به حالت استراحت در بستر با آرامش بمان تا خوابت ببرد.
مرحوم آقاى دکتر کوثرى مىگفت: « الدراز نصف الخواب! » این جمله شوخى است؛ ولى حقیقتى را دربردارد. پس از مدّتى از لذّت سحرخیزى بهرهمند خواهى شد.مرا در این ظلمات آن که رهنمایی کـــرد
دعای نیمه شبی بود و گریه ی سحری
چنین شنیدم که هر که شبها نظر ز فیض سحر نبندد
ملک ز کــــارش گره گشـاید فلک به کینـش کمر نبنــدد
بدون خواب اوّل شب، نمىتوان سحرخیزى داشت.
خداحافظ