آموزش نماز

آثار و برکات نماز

آموزش نماز

آثار و برکات نماز

اسوه های نماز

پیامبر اسلام (ص) و نماز

پیامبر بزرگوار اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ به حق، بنده حقیقی حضرت حقّ است، و به این معنا هر روز در پنج نوبت شهادت می دهیم«و اشهد ان محمّداً عبده و رسوله»، یعنی: گواهی می دهیم که حضرت محمّد ـ صلّی الله علیه و آله ـ بنده و فرستاده اوست. حضرتش گوی سبقت را در این وادی بر همگان و از همگان ربوده و در این معنی و دیگر معانی الگو و اسوه می باشد، که:«لقدکان لکم فی رسولِ اللهِ اسوهٌ حسنهٌ.[1]»، یعنی: هر آنچه وجود رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ برای شما الگوی نیکویی می باشد. در احوالش چنین نقل کرده اند:«کَانَ النَّبِیُّ ص إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ یَرْبَدُّ وَجْهُهُ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ تَعَالَى وَ کَانَ لِصَدْرِهِ أَوْ لِجَوْفِهِ أَزِیزٌ کَأَزِیزِ الْمِرْجَلِ»، یعنی: پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ هر گاه که به نماز می ایستادند چهره اش به جهت خوف از خداوند تغییر می کرد، و صدایی همچون جوشش دیگ از درون حضرت شنیده می شد.[2] عایشه همسر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ می گوید: شبی حضرت از رختخواب برخاست و مشغول مناجات شد تا نزدیک صبح عبادت کرد و پس از آن گریه های سختی سر داد، به حضرت عرض کردم: چرا خودت را به زحمت می افکنی در حالی که خداوند، گناهان گذشته و آینده تو را بخشیده است؟ فرمودند: ای عایشه! آیا به پاس این همه نعمت بنده شکرگذاری نباشم.[3] در ابتدای وحی آنقدر بر پنجه پا به عبادت ایستاد تا پای مبارکش ورم کرد و آیه نازل شد:«طه(1) ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏(2).[4]»، یعنی ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به سختی بیفکنی. و نیز روایت شده است:« کَانَ إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ کَأَنَّهُ ثَوْبٌ مُلْقًى»، یعنی: وجود مبارک پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هرگاه به نماز می ایستاد، گویا جامه ای پهن شده به روی زمین بود.[5]

علاّمه مجلسی در«حیوه القلوب» می نویسد: پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ وقتی شب می خواست بخوابد، آب وضو را نزدیک سر خود می گذاشت و سر آب را می پوشاند و مسواک را زیر فراش خود قرار می داد، و قدری می خوابید و چون بیدار می شد، نظر به اطراف آسمان می کرد، و آیات آخر سوره آل عمران را تلاوت می فرمود، سپس مسواک می کرد و وضو می گرفت، و چهار رکعت نماز می خواند، و رکوع و سجود را به قدری طول می داد که گویا سر از رکوع بر نخواهد داشت، و همچنین سجود را طول می داد، و به رختخواب برمی گشت، و قدری می خوابید، سپس بیدار شده و باز نظر به آسمان می کرد، و آیات را می خواند و مسواک می کرد، و وضو می گرفت و به همان طریق چهار رکعت نماز خوانده و باز به رختخواب برمی گشت و قدری می خوابید و باز برمی خواست، و به همان آداب عمل می کرد .و نماز وتر و نافله صبح را می خواند و سپس به مسجد برای ادای نماز صبح می رفت.[6]

استمداد از نماز در رفع مشکلات زندگی:

«و عن حذیفه قال: کان رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ اذا حزبه امر فزع الی الصّلاه»، یعنی: حذیفه گوید: شیوه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ چنان بود که چون مشکلی برای او پیش می آمد، به نماز پناه می برد، و از آن استعانت می جست.[7] «و عن النبّی ـ صلّی الله علیه و آله‌ ـ قال: کانوا یعنی الانبیاء یفزعون اذا فزعوا الی الصّلاه»، از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و اله ـ روایت شده که فرمودند: پیامبران خدا چنان بودند که چون دچار نگرانی می شدند به نماز پناه می بردند[8].«و عن الذین الدّرداء قال: کان رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ اذا کانت لیله ریح کان مفزعه الی المسجد حتّی یسکن، و اذا حدث فی السّماء حدث من کسوف شمس او قمر کان مفزعه الی الصّلاه»، یعنی: ابو درداء گوید: رسم رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ چنان بود که چون شبی باد سهمگینی می آمد به مسجد پناه می برد، تا آرام گیرد، و چون در آسمان کسوف و خسوفی اتّفاق می افتد به نماز پناه می برد.[9]

در احوالات اصحاب رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ و بزرگان نیز می نویسند که: در سختی ها و مشکلات و مصائب به نماز پناه می بردند، و از آن استمداد می جستند که از باب نمونه به این روایت توجّه کنید. از ابن عبّاس روایت شده که در مسیری می رفت که خبر مرگ فرزندش را به او دادند[10]. در این وقت او از مرکب پیاده شد و به کناری رفت و دو رکعت نماز به جای آورد و بازگشت و آنگاه گفت: ما همان کاری را که خدا به ما دستور داده بود انجام دادیم که می فرماید:«و استعینوا بالصبر و الصّلاه ...[11].»

[1] . سوره احزاب (33)/ 21.

[2] . فلاح السائل/161، بحارالانوار/ ج 84/ 248.

[3] . مشکاه الانوار/ 35، بحارالانوار/ ج 84/ 262.

[4] . سوره طه(20)/1 و2.

[5] . فلاح السائل/161، بحارالانوار/ ج84/248.

[6] . نقل از کتاب ارزش و اهمّیّت نماز به زبان ساده، 45 و 46.

[7] . تفسیر الدّر المنثور/ ج 1/ 67.

[8] . همان مأخذ.

[9] . همان مأخذ.

[10] . در روایت دیگری دارد که خبر مرگ برادرش«قثّم» را به او دادند.

[11] . تفسیر الدّر المنثور/ ج1/ 67.

امام علی (ع) و نماز

در احوال سرور پارسایان حضرت علی ـ علیه السّلام ـ چنین آمده است که:«کان علی ـ علیه السّلام ـ اذا قام الی الصلاه فقال وجّهت وجهی للّذی فطر السموات و الارض تغیّر لونه حتّی یعرف ذلک فی وجهه»، آنگاه که به نماز می ایستاد این آیه را تلاوت می کرد: صورت خود را به سوی معبودی می گردانم که آسمانها و زمین را آفرید، رنگ چهره اش تغییر می کرد، و این تغییر کاملاً از چهره اش هویدا بود[1]. در روایتی چنین می خوانیم: هرگاه مولای متّقیان به نماز می ایستد، چهره اش متغیّر می شد، و بدن نازنیش به لرزه می افتد، به حضرت عرض می کردند: این چه حالتی است ای امیرالمؤمنین؟ حضرت می فرمودند:«جاء وقت امانه الله التی عرضها علی السّموات و الارض فأیین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان فلا ادری احسن اداء ما حملت ام لا[2]»، یعنی هنگام امانت خداوند است، امانتی که به آسمانها و زمین عرضه شد و آنان نپذیرفتند و در وحشت فرو رفتند، ولی انسان آن را پذیرفت و معلوم نیست که نیکو اداء خواهد کرد یا خیر.

به قول حافظ:

آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من دیوانه زدند

این حالت قبل از نماز بود، در حین نماز خدا می داند چگونه بود، فقط این مقدار می توان گفت که نمازش یادآور نماز رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود. و درباره حضرت ـ علیه السّلام ـ آورده اند که:«انّه کان اذا دخل الصّلاه کان کأنه بناء ثابت او عمود قائم لا یتحرّک و کان ربّما رکع او سجد فیقع الطّیر علیه و لم یطق احد ان یحکی صلاه رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ الاّ علیّ بن ابیطالب و علیّ بن الحسین علیهم السّلام[3].». حضرت طوری بودند،که وقتی داخل نماز می شدند، گویا مثل یک بناء ثابت یا ستون ایستاده ای می باشند، که حرکتی نمی کند و گاهگاهی رکوع یا سجده می کردند، و این هنگام پرنده بروی آن بزرگوار می نشست، و کسی طاقت نداشت از نماز رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ تقلید کند، مگر علی بن ابیطالب و امام سجاد ـ علیه السّلام ـ و نیز درباره ایشان چنین نقل کرده اند که:«ینسب الی مولانا امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ انّه وقع فی رجله نصل فلم یمکن من اخراجه فقالت فاطمه ـ علیها السلام ـ : أخرجوه فی حال صلاته فانّه لایحس بما یجری علیه حینئذ، فاَخْرَجَ و هو ـ علیه السّلام ـ فی صلاته»، یعنی: در پای مبارکش تیر رفته بود، هر چه کردند، به جهت درد شدیدی که داشت، نتوانستند خارج کنند، تا آن که به راهنمایی و توصیه همسر گرانقدرش سیّده نساء عالمین، حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ هنگامی که به نماز مشغول شدند، تیر را از پا بیرون کشیدند، و امام متوجه نشدند[4].

[1] . فلاح السائل / 101، بحارالانوار،/ ج 84/ 366، میزان الحکمه/ ج 5/ 381.

[2] . بحارالانوار/ ج 84/ 248، اسرار الصلوه ملکی تبریزی/ 11

8، تفسیر صافی/ ج 2/ 370.

[3] . میزان الحکمه/ ج 5/ 382.

[4] . المحجّه البیضاء/ ج 1/ 397 و 398.

حضرت فاطمه زهرا (س) و نماز

در احوالات این بانوی بزرگ اسلام آورده اند:«کانت فاطمه علیها السّلام تنهج فی الصّلاه من خیفه الله تعالی[1].»، یعنی: فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ هنگام نماز از ترس خدا نفس نفس می زد. و نیز از وجود مبارک پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ درباره ایشان نقل شده است:«قال النبّی ـ صلّی الله علیه و آله ـ فی خبر طویل أخبر عما یقع من الظّلم علی اهل البیت علیهم السّلام، امّا ابنتی فاطمه فانّها سیّده نساء العالمین من الاوّلین و الاخرین ـ الی ان قال ـ متی قامت فی محرابها بین یدی ربّها جلّ جلاله، زهر نورها لملائکه السّماء کما یزهر نور الکواکب لأهل الارض و یقول الله عزّوجلّ لملائکته: یا ملائکتی انظروا الی أمتی فاطمه سیّده امائی قائمه بین یدی، ترتعد فرائصها من خیفتی، و قد اقبلت بقلبها علی عبادتی، اشهدکم انّی قد أمنت شیعتها من النّار[2].»، یعنی: وجود مبارک پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در خبر طولانی که در ضمن آن از ظلم و ستم به خاندان خود خبر می دادند، فرمودند: امّا دخترم فاطمه ـ سلام الله علیها ـ سیده و خانم زنان جهان از اولین تا آخرین آنها است، تا این که فرمودند، هنگامی که در محراب نمازش در مقابل پروردگارش می ایستد، نوری برای ملائکه های آسمان می درخشد، همان طوری که نور ستارگان آسمان برای اهل زمین می درخشد و خداوند عزّوجلّ به ملائکه هایش می فرماید: ای ملائکه های من نگاه کنید، به کنیزم فاطمه(سلام الله علیها )، خانم کنیزان من، در حالی که ایستاده است در مقابل من، بدنش از ترس من می لرزد، و با حضور قلب به عبادت کردن من روی آورده است، شما را شاهد می گیرم، که من پیروان او را از آتش جهنّم در امان نگه می دارم

دعای حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ در نماز:

ابن بابویه به سَنَد معتبر از حضرت امام حسن ـ علیه السّلام ـ روایت کرده است که آن حضرت فرمود: که در شب جمعه مادرم فاطمه ـ علیها السّلام ـ در محراب خود ایستاده و مشغول بندگی حق تعالی گردید، و پیوسته در رکوع و سجود و قیام و دعا بود، و تا صبح طالع شد، شنیدم که پیوسته دعا می کرد، از برای مؤمنین و مؤمنات، و ایشان را نام می برد و دعا برای ایشان بسیار می کرد، و از برای خود دعایی نمی کرد، پس گفتم ای مادر چرا از برای خود دعا نکردی، چنان که از برای دیگران کردی، فرمود:«یا بنیّ الجار ثم الدّار»، یعنی: ای پسر جان من، اوّل همسایه را باید رسید، و آخر خود را[3].[1] . بحارالانوار/ ج 70/ 400، المحجّه البیضاء/ ج 1/351.

[2] . بحارالانوار/ ج 43/ 172، میزان الحکمه/ ج 5/382.

[3] . منتهی الآمال/ ج 1/ باب دوم/ فصل دوم/ 97.

امام حسن (ع) و نماز

در مناقب ابن شهر آشوب و روضه الواعظین روایت شده است که امام حسن ـ علیه السّلام‌ ـ هر گاه وضو می ساخت، بندهای بدنش می لرزید، و رنگ مبارکش زرد می گشت سبب این حال را از آن حضرات پرسیدند فرمود: سزاوار است بر کسی که می خواهد نزد ربّ العرش به بندگی بایستد آن که رنگش زرد گردد و لرزه بر اندامش افتد. چون به مسجد می رفت وقتی که نزد در می رسید سر را به سوی آسمان بلند می کرد، و می گفت:«الهی ضیفک ببابک یا محسن قد اتیک المسیء فتجاوز عن قبیح ما عندی بجمیل ما عندک یا کریم»، یعنی: ای خدای من، این مهمان تو است که بدرگاه تو ایستاده، ای خداوند نیکوکار بنزد تو آمده بنده تبه کار، پس درگذر از کارهای زشت و ناستوده من، به نیکیهای خود ای کریم[1].

لباس نمازگزار در کلام امام مجتبی(علیه السّلام):

هر گاه امام حسن مجتبی ـ علیه السّلام ـ می خواست نماز بخواند، زیباترین لباس خود را می پوشیدند. شخصی پرسید ای فرزند رسول خدا!! چرا زیباترین لباس خود را در نماز می پوشی؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند:«انّ الله جمیلٌ یحبُ الجمال، فاتجمّل لِربّی، و هو یقول:«خذوا زینتکم عند کلّ مسجد» فاحبّ ن البس اجود ثیابی»، یعنی: خداوند زیبا است و زیبایی را دوست دارد، و به همین جهت من لباس زیبا برای راز و نیاز با پروردگارم می پوشم، که او می فرماید: زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد برگیرید[2]. پس به همین علّت دوست دارم، که زیباترین لباسم را«هنگام نماز» بپوشم[3].[1] . منتهی الآمال/ ج 1/ باب چهارم/ فصل دوم/ ص 161.

[2] . سوره اعراف(7)/ 31.

[3] . تفسیر عیّاشی/ ج 2/ 14، طبق نقل از، بحارالانوار/ ج 83/ 175.

امام حسین (ع) و نماز

یکی از چهره هایی که به حق و بی تردید در برپایی نماز سهم وافری دارد و مجد و عزّت و کرامت اسلام و مسلمین وام دار اوست، سرور شهیدان، حسین بن علی ـ علیه السّلام ـ است. شخصیّتی که برای برپایی نماز«خصوصاً» و دین خداوند«عموماً» به وادی عطرآگین شهادت گام نهاد، و از ایستادگی او، نماز قامت برافراشت. لذا در زیارتش چنین می گوییم:«و اشهد انّک قد اقمت الصّلاه»، یعنی: شهادت می دهم که تو نماز را برپا کردی. تاریخ نویسان چنین نوشته اند که: ظهر روز عاشورا ابو ثمامه صیداوی به امام حسین ـ علیه السّلام ـ عرض کرد: جانم فدای شما ... این مردم به شما نزدیک شده اند، و لحظاتی بعد به شهادت می رسید، به خدا سوگند تا من زنده ام از شما حمایت می کنم، اکنون وقت نماز است، دوست دارم هنگام ملاقات خداوند، نماز ظهر را خوانده باشیم. حضرت سر به آسمان بلند کردند و فرمودند:«ذکرت الصّلاه جعلک الله من المصلّین نعم اوّل وقتها»، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد، ما را به یاد نماز انداختی، آری اکنون اوّل وقت نماز است، سپس به یاران خود فرمود: از اینان بخواهید چند لحظه دست از جنگ بردارند، تا ما نماز بگذاریم. حصین بن نمیر بی شرمانه گفت: نماز شما پذیرفته نیست، حبیب بن مظاهر بر او تاخت و از اسب به زمین افکندش، و شمشیر کشید تا او را به قتل برساند، یاران حصین به فریادش رسیدند و از مهلکه نجاتش دادند. امام ـ علیه السّلام ـ به نماز ظهر ایستاد، دو تن از یاران دلیر امام به نام های زهیر بن قین، و سعید بن عبدالله در مقابل نمازگزاران ایستادند، تا از آنان محافظت نمایند. حضرت نماز خوف خواند، عطر گل آسمانی نماز در نیمروز عاشورا، در دشت کربلا و تمامی فضا پیچیده بود، که از سوی سپاه شرک، تیرها به سوی نمازگزاران به پرواز در آمد. حتی در چنین لحظه شکوهمندی حرامیان حرمت و تقدس نماز را پاس نداشتند، از پرتاب تیر خودداری نکردند، هنگام نماز چندین تیر پرتاب شد و سعید بن عبدالله سینه خود را سپر کرد، و پس از اتمام نماز بر روی زمین افتاد و به شهادت رسید در بدن او سیزده تیر مشاهده کردند، علاوه بر زخمهایی که در اثر شمشیر و نیزه برداشته بود[1].

دوست داشتن نماز:

مؤمن باید دارای تولّی باشد، یعنی اسرار عبادات را دوست داشته باشد. دوست نماز باشد، نه تنها نماز خوان باشد، سیّدالشّهدا ـ علیه السّلام ـ به ابوالفضل ـ علیه السّلام ـ فرمود: به این قوم بگو امشب که شب عاشورا است به من مهلت بدهند برای این که خدای سبحان می داند«انّی اُحِبُّ الصّلاه»، که من نماز برای رضای خدا را دوست دارم، نماز محبوب من است، نه اینکه من نماز خوانم. این اعمال صوری و ظاهری را که همه دارند، آداب نماز هم که میسور خیلی ها است، آن باطن و حقیقت نماز محبوب من است، من نماز را دوست دارم، و می خواهم از دوستم وداع کنم.[1] . بحارالانوار/ ج 45/ 21، منتهی الآمال/ ج 1/ باب 5/ مقصد سوم/ فصل سوّم/ ص 262.

امام سجاد (ع) و نماز

از القاب مبارک حضرت، همچون زین العابدین، سیّد السّاجدین، ذوالثّفنات، سجاد ... به روشنی پیدا است که این امام همام مرد عرصه محراب و بندگی است، عبادت های سنگینی از حضرت نقل شده که انسان به تعجّب می افتد، اینک گوشه ای از عبادت ها و حال آن جناب را متذکّر می شویم هر گاه حضرت قصد انجام نماز می نمودند: به مکان خشنی می رفت، خود را از مردم پنهان می نمودند، مشغول نماز می شد، و زیاد گریه می کرد، یک روز در هوای بسیار گرم بدنبال چنین جایگاهی بود، که یکی از غلامان متوجّه آن جناب شد، دید حضرت پیشانی را بر سنگ سختی نهاده، و گریه می کند، ساعتها طول کشید تا آن که حضرت سر از سجده برداشت از بس گریه کرده بود، چنین می نمود، که سر و صورت را در آب فرو برده است[1].

امام صادق ـ علیه السّلام ـ از زبان پدرش نقل می کند که علی بن الحسین ـ علیه السّلام ـ هر گاه به نماز می ایستاد:«کأنّه ساق شجره لایتحرّک منه شیء الاّ ما حرکت الرّیح منه[2].»، یعنی: گویا تنه درختی است، هیچ حرکتی در وی مشاهده نمی شد، جز آن مقدار که باد به حرکت در می آورد، و چون به قرائت:«مالک یوم الدین» می رسید، آنقدر آن را تکرار می کرد، که نزدیک بود قالب تهی کند، شبها را پس از مختصری خواب در حدّی که بدن مبارکش از تعب نیاساید، به عبادت می گذراند، و روزها را غرق نور، در عبادت به معنی وسیع کلمه می کرد. تمام ماه رمضانش از پس آن همه نماز به دعا و تسبیح و استغفار می گذشت، و برای خود کیسه ای چرمی داشت، که تربت عالی و پاک حضرت سیّدالشّهداء را در آن ریخته بود، و به گاه سجده بر آن تربت پرقیمت سجده می کرد[3].

در کتاب خصال شیخ صدوق آمده است که امام پنجم ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: پدرم حضرت زین العابدین ـ علیه السّلام ـ نظیر حضرت علی ـ علیه السّلام ـ روزی هزار رکعت نماز به جای می آورد، پدرم دارای پانصد درخت خرما بود، آن بزرگوار پای هر درختی دو رکعت نماز به جای می آورد، موقعی که مشغول نماز می شد، رنگ مبارکش تغییر می کرد، و...، و اعضای مبارکش از خوف خدا می لرزید و نیز ایشان فرمودند: بر پدرم وارد شدم، در حالی که آنقدر امام سجّاد ـ علیه السّلام ـ عبادت کرده بود، که کسی به پای او نمی رسید، و از کثرت شب زنده داری رنگش زرد شده و از شدت گریه دو چشمش سوخته و از سجده های طولانی پیشانی حضرتش مجروح و بینی اش پاره و از بسیاری قیام در نماز، دو ساق پایش ورم کرده بود، من وقتی این صحنه را دیدم به گریه افتادم، در حالی که پدرم، در فکر بود، پس به من فرمود: کتابی که عبادت های علی ـ علیه السّلام ـ در آن نوشته شد برای من بیاور، وقتی آن کتاب را آوردم، و امام ـ علیه السّلام ـ کمی از آن را خواند، کتاب را کناری گذاشت و ضجّه ای زد و فرمود: چه کسی قادر است که در عبادت به علی ـ علیه السّلام ـ برسد[4].

ابوحمزه ثمالی می گوید: دیدم، حضرت زین العابدین وارد مسجد کوفه شد، و در کنار ستون هفتم کفش مبارک از پای بیرون آورد، و آماده نماز شد، دستهای مبارک خود را تا محاذی گوش بالا برد، و تکبیری گفت، که جمیع موهای بدن من از ترس شنیدن و عظمت آن تکبیر بر بدنم راست شد! و چون شروع به نماز کرد، لهجه ای پاکیزه تر و دلرباتر از او ندیدم[5].

طاووس یمانی می گوید: شبی وارد حجر اسماعیل شدم، دیدم حضرت زین العابدین در سجده است و کلامی را تکرار می کند، گوش کردم، دیدم می فرمایند:«الهی عبیدک بفنائک، مسکینک بفنائک، فقیرک فنائک»، فناء در لغت به معنای فضای در خانه است. یعنی بنده تو و مسکین تو و محتاج تو بر درگاه تو منتظر رحمت تو است و چشم عفو و احسان از تو دارد. طاووس می گوید آن جملات را حفظ کردم، و پس از آن هر گونه بلا و المی مرا گرفت، در سجده نمازم آن جملات نورانی را گفتم، برایم خلاصی و فرج پیش آمد[6]!

درباره امام سجّاد ـ علیه السّلام ـ روایت شده که هرگاه وضو می گرفت، رنگ چهره اش زرد می شد، یکی از اطرافیان به حضرت ـ علیه السّلام ـ گفت: چرا در هنگام وضو این حالت به شما دست می دهد، حضرت ـ علیه السّلام ـ فرمودند: آیا می دانید که در مقابل چه کسی می خواهم بایستم[7].

«عن ابی حمزه الثمالی قال: رأیت علی بن الحسین ـ علیه السّلام ـ یصلّی، فسقط رداؤه عن منکبه، قال: فلم یسوّه حتّی فرغ من صلاته، قال: فسألته عن ذالک، فقال: ویحک اتدری بین یدی من کنت، انّ العبد لا یقبل منه صلاه الّا من اقبل منها، فقلت جعلت فداک هلکنا، فقال ـ علیه السّلام ـ کلاّ، انّ متمّم ذلک للمؤمنین بالنّوافل[8].» یعنی: ابوحمزه ثمالی می گوید: که روزی در حال نماز رداء از شانه آن حضرت ـ علیه السّلام ـ افتاد، حضرت تا فراغت از نماز آن را به شانه نیفکند، از علّت این امر سؤال شد، حضرت فرمودند: وای بر تو، آیا می دانی که در مقابل چه کسی ایستاده ام، به درستی که نماز بنده جز به همان مقدار که با توجه و حضور قلب و اقبال به خدا باشد از او پذیرفته نمی شود، راوی می گوید: گفتم فدایت شوم، پس هلاک شدیم ما، فرمودند: نه، خداوند این نمازهای ناقص را با نوافل و نمازهای مستحبّی کامل می سازد.

روایت شده که روزی در حال نماز حالت غشوه به آن حضرت ـ علیه السّلام ـ دست داد چون به هوش آمد، از این حالت سؤال شد، حضرت ـ علیه السّلام ـ فرمودند: پیوسته آیه ای از قرآن بر قلبم می گذرانیدم، تا آن گاه که آن آیه را از گوینده اش شنیدم، در این هنگام بود که جسمم توانایی مشاهده قدرت او را نداشت[9].

«عن ابی یعفور، قال مولانا الصّادق ـ علیه السّلام ـ کان علیّ بن الحسین ـ علیه السّلام ـ اذا حضرت الصّلاه اقشعرّ جلده و اصفرّ لونه و ارتعد کالسّعفه[10].»، یعنی: ابی یعفور، از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل می کند،که حضرت ـ علیه السّلام ـ فرمودند: علیّ بن الحسین ـ علیه السّلام ـ هر گاه برای نماز بپا می خواست، پوستش می لرزید، و رنگش زرد می شد، و مثل شاخه درخت خرما به خود می پیچید.

امام باقر ـ علیه السّلام ـ می فرماید: پدرم امام سجّاد ـ علیه السّلام ـ در شبانه روز، هزار رکعت نماز می خواندند[11].

[1] . بخارالانوار/ ج84/ 261.

[2] . بحارالانوار/ ج84/ ص 248، فلاح السائل/ 161.

[3] . منتهی الآمال/ ج 2/ باب ششم/ فصل سوم/ 7.

[4] . طبق نقل کتاب: ارزش و اهمیّت نماز به زبان ساده/ 47 و 48.

[5] . منتهی الآمال/ ج 2/ باب ششم/ فصل سوم/ 8.

[6] . منتهی الآمال/ ج 2/ باب ششم/ فصل سو/ 8.

[7] . اسرار الصّلوه، ملکی تبریزی/ 119.

[8] . وسائل الشّیعه/ ج 4/ باب تأکّد استحباب الاقبال«بالقلب» علی الصّلاه و .../ حدیث 6/ 688.

[9] . اسرار الصّلوه، ملکی تبریزی/ 119.

[10] . فلاح السائل/ 101/ بحارالانوار/ ج 84/ 247.

[11] . وسائل/ ج 1/ 68.

امام باقر(ع) و نماز

ابن طاووس گفت: به اسناد خودم از ابی ایّوب روایت می کنم، که ایشان فرمود:«کان ابو جعفر و ابو عبدالله ـ علیه السّلام ـ اذا قاما الی الصّلاه تغیّرت الوانهما حمره و مرّه صفره کأنّما یناجیان شیئاً یریانه»، یعنی: هنگامی که امام پنجم ـ علیه السّلام ـ و امام ششم ـ علیه السّلام ـ به نماز می ایستادند، رنگ چهره شان گاه قرمز و گاه زرد می شد، گویا با کسی مناجات می نمایند که او را را می بینند[1].[1] . بحارالانوار/ ج 84/ 248، فلاح السائل/161.

امام صادق (ع) و نماز

در حالات امام صادق ـ علیه السّلام ـ و نماز آورده اند:«وروی انّ مولانا جعفر بن محمّد الصّادق ـ علیه السّلام ـ کان یتلوا القرآن فی صلاته، فغشی علیه فلمّا افاق سئل ما الّذی أوجب ما انتهت حاله الیه؟ فقال: ما معناه: ما زلت اکرَر آیات القرآن حتّی بلغت الی حال کأنَنی سمعتها مشافهه ممَن أنزلها[1].» امام صادق ـ علیه السّلام ـ به طوری در نماز قرآن می خواند، که غش می کرد، پس چونکه به هوش می آمد، از او سؤال می شد، چه چیزی باعث شد که این حال به شما دست دهد؟ فرمودند: معنای این است که، همواره تکرار می کنم آیات قرآن را، تا به حالی می رسم که آیات قرآن را با گوشهایم از کسی که آن را فرو فرستاده می شنوم.[1] . بحارالانوار/ ج 84/ 247 فلاح السائل/ 107 و 108.

امام کاظم(ع) و نماز

کمال الدّین محمّد بن طلحه شافعی در حق او فرموده: اوست امام کبیر القدر عظیم الشّأن، کثیر التهجّد، مجد در اجتهاد، و مشهور به عبادات، مواظب بر طاعات، مشهور به کرامات، شب را به روز می آورد به سجده و قیام، و روز را به آخر می رسانید به تصدّق و صیام، و به سبب بسیاری حلمش و گذشتن از جرم تقصیر کنندگان در حقّش کاظم خوانده شد، جزا می داد کسی را که بدی کرده بود به او با احسان به او وکسی را که جنایتی بر او وارد آورده به عفو از او، و به جهت کثرت عبادتش نامیده شد به عبد صالح، و معروف شده در عراق به«باب الحوائج الی الله» زیرا، که هر که متوسّل به آن جناب شده به حاجت خود رسیده[1]. حضرت امام موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ عابدترین اهل زمان خود و اَفقه از همه و سخی تر و گرامی تر بود، روایت شده که شبها برای نوافل شب برمی خاست، و پیوسته نماز می گذاشت، تا نماز صبح و چون فرض صبح را ادا می کرد، تعقیب می خواند تا طلوع آفتاب، پس برای خدا سجده می کرد و پیوسته در سجود و تحمید بود و سر بر نمی داشت تا نزدیکی زوال و این دعا را بسیار می گفت:«اللّهم انّی أسئلک الرّاحه عند الموت و العفو عند الحساب» و مکررّ می کرد این را[2].

خطیب بغدادی که از اعاظم اهل سنّت و موثّقین از مورّخین و قدمای ایشانست، گفته که: موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ را عبد الصالح می گفتند، از شدّت عبادت و کوشش و اجتهادش، و گفته: روایت شده است که آن حضرت داخل مسجد پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ شد و به سجده رفت. در اوّل شب، شنیدندکه پیوسته می گوید:«عظم الذّنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک»، یعنی: گناه بنده تو بزرگ است، پس بخشش از جانب تو نیکو است. و این را مکرّر گفت تا داخل صبح شد[3].

و در خبری که از مأمون نقل شده در ورود حضرت موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ بر هارون الرّشید، مأمون گفته:«اذ دخل شیخ مسخد قد نهکته(خ ل) العباده، کانّه شن بال قد کلم السّجود وجهه و انفه»، یعنی: وارد شد بر پدرم پیرمردی که صورتش از بیداری شب و عبادت زرد ورم دار شده بود، و عبادت او را رنجور و لاغر کرده بود به حدّی که مانند مشک پوسیده شده بود، و کثرت سجده صورت و بینی او را مجروح کرده بود، و در صلوات بر آن حضرت در وصف آن جناب گفته شده:«حلیف السّجده الطّویله و الدّموع الغزیره[4].».

تأثیر سجده امام هفتم ـ علیه السّلام ـ :

روایت شده که هارون الرشید فرستاد به نزد حضرت موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ در وقتی که در حبس بود، کنیزی عاقله و صاحب جمال را که آن جناب را خدمت کند در زندان، و ظاهراً نظرش در این کار آن بود که شاید حضرت به سوی او میل نماید، و قدر او در نظر مردم کم شود، یا آن که برای تضییع آن جناب بهانه بدست آورد، و خادمی فرستاد تفحّص از حال او نماید، خادم دید که کنیز را که پیوسته برای خدا در سجده است، و سر بر نمی دارد، و می گوید:«قدّوس قدّوس، سبحانک سبحانک»، پس بردند او را به نزد هارون، دیدند از خوف خدا می لرزد، و چشم به آسمان دوخته، و مشغول گشت به نماز، از او پرسیدند، این چه حالتی است که پیدا کرده ای گفت: عبد صالح را دیدم که چنین بود، و پیوسته آن کنیز به همین حال بود تا وفات کرد، و ابن شهر آشوب این روایت را مفصّل نقل کرده، و علّامه مجلسی ـ رحمه الله علیه ـ آن را در جلاء العیون نوشته[5].

[1] . منتهی الآمال/ ج 2/ باب نهم/ فصل دوم/ 122 و 123.

[2] . منتهی الآمال/ ج 2/ باب نهم/ فصل دوم/ 123.

[3] . عوالم/ ج 21/ 186.

[4] . منتهی الآمال/ ج 2/ باب نهم/ فصل دوم/ 123.

[5] . منتهی الآمال/ ج 2/ باب نهم/ فصل دوم/ ص 124.

امام رضا (ع) و نماز

شیخ صدوق از جابر بن ابی الضّحاک روایت کرده است که گفت: مأمون مرا فرستاد تا حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ را از مدینه به مرو آوردم، و امر کرد مرا که آن جناب را از راه بصره و اهواز و فارس حرکت دهم و از طریق قم نبرم او را، و نیز امر کرد که آن جناب را در شب و روز حفظ کنم تا به او برسانم، پس من در خدمت آن حضرت بودم، از مدینه تا به مرو، به خدا سوگند که ندیدم مردی را مثل آن حضرت در تقوا و کثرت ذکر خدا در جمیع اوقات خود، و شدّت خوف از حق تعالی و عادت آن جناب چنان بود که چون صبح می شد، نماز صبح را اداء می کرد، و بعد از سلام نماز در مصلّای خود می نشست و پیوسته تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می گفت، و صلوات بر حضرت رسول و آل او می فرستاد تا آفتاب طلوع می کرد پس از آن به سجده می رفت و سجده را چندان طول می داد تا روز بلند می شد پس سر از سجده برمی داشت و با مردم حدیث می کرد و ایشان را موعظه می فرمود، تا نزدیک زوال آفتاب، پس از آن وضوی خود را تجدید می نمود، و به مصلّای خود عود می کرد، و چون زوال می شد برمی خاست و شش رکعت نافله ظهر می گذاشت و قرائت می کرد در رکعت اوّل بعد از حمد سوره«قل یا ایها الکافرون» در رکعت دوم و چهار رکعت دیگر بعد از حمد«قل هو الله احد» می خواند، و در هر دو رکعتی سلام می داد، و پیش از رکوع رکعت دوم بعد از قرائت قنوت می خواند و چون از این شش رکعت فارغ می شد، برمی خاست و اذان نماز می گفت و دو رکعت دیگر نافله بعد از اذان به جا می آورد، پس از آن اقامه نماز می گفت و شروع به نماز ظهر می کرد، و چون سلام نماز می داد، تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می گفت خدا را آنچه خواسته باشد پس سجده شکر بجا می آورد، و در سجده صد مرتبه می گفت:«شکراً لله»، پس سر بر می داشت و برمی خاست برای نافله عصر، پس شش رکعت نماز نافله به جا می آورد و در هر دو رکعت بعد از حمد سوره«قل هو الله احد» می خواند، و در هر رکعتی قنوت می خواند و سلام می گفت، و چون فارغ می شد از این شش رکعت اذان نماز عصر می گفت، پس دو رکعت دیگر نافله عصر را با قنوت بجا می آورد، پس اقامه می گفت و شروع می کرد به نماز عصر و چون سلام می داد تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می گفت خدا را آنچه خواسته باشد، پس به سجده می رفت و صد مرتبه می گفت: «حمداً لله» و چون روز به پایان می رسید و آفتاب غروب می کرد، وضو می گرفت و اذان و اقامه می گفت و سه رکعت نماز مغرب را اداء می کرد و در رکعت دوم پیش از رکوع و بعد از قرائت قنوت می خواند، و چون سلام نماز می داد، از مصلّای خود حرکت نمی کرد، و تسبیح و تحمید و تهلیل می گفت خدا را آنچه خواسته باشد، پس سجده شکر به جا می آورد، و پس سر از سجده برمی داشت و با کسی تکلّم نمی کرد، تا برخیزد، و چهار رکعت نماز نافله به دو سلام با قنوت به جا آورد، و در رکعت اوّل از این چهار رکعت حمد و«قل یا ایها الکافرون» و در رکعت دوم حمد و توحید می خواند، و چون از این چهار رکعت فارغ می شد، می نشست و تعقیب می خواند، پس افطار می کرد، و کمی مکث می فرمود، تا قریب ثلث شب، پس بر می خاست و چهار رکعت عشاء را به جا می آورد، با قنوت در رکعت دوّم و پس از سلام در مصلای خود می نشست و ذکر خدا را بجا می آورد تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می گفت و بعد از تعقیب سجده شکر به جا می آورد، پس به رختخواب می رفت، و چون ثلث آخر شب می شد، از فراش خراب بر می خاست و در حالی که مشغول بود به تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل و استغفار، پس مسواک می کرد، و وضو می گرفت و مشغول هشت رکعت نماز نافله شب می شد، به این طریق که بعد از هر دو رکعت سلام می داد، و در رکعت اول آن، یک مرتبه حمد و سه مرتبه قل هو الله احد می خواند و بعد از این دو رکعت، چهار رکعت نماز جعفر بجا‌ می آورد و از نماز شب حساب می کرد، و چون از این شش رکعت فارغ می شد، دو رکعت دیگر را به جا می آورد و در رکعت اول حمد و سوره«تبارک الملک» و در رکعت دوم حمد و سوره«هل اتی علی الانسان» می خواند و چون سلام نماز می داد برمی خاست و دو رکعت نماز شفع بجای می آورد و در هر رکعت بعد از حمد سه مرتبه سوره«قل هو الله احد» می خواند و در رکعت دوم، قنوت می خواند، و چون از نماز شفع فارغ می شد، برمی خاست و یک رکعت نماز وتر را به جای می آورد و در این رکعت بعد از حمد سه مرتبه«قل هو الله احد» و یک مرتبه«قل اعوذ برب الفلق» و یک مرتبه«قل اعوذ بربّ النّاس» می خواند، پس شروع می کرد به خواندن قنوت، می خواند:«اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد اللّهم اهدنا فیمن هدیت و عافنا فیمن عافیت و تولنا فیمن تولّیت و بارک لنا فیما اعطیت و قنا شرّ ما قضیت فانّک تقضی و لا یقضی علیک انه لا یذل من والیت و لا یعزّ من عادیت تبارکت ربّنا و تعالیت»، پس هفتاد مرتبه می گفت:«استغفر الله و اسئله التّوبه» و چون سلام نماز می داد می نشست، به جهت خواندن تعقیب و چون فجر نزدیک می شد برمی خاست برای دو رکعت نافله فجر و در رکعت اوّل حمد و«قل یا ایها الکافرون» و در رکعت دوم حمد و توحید می خواند، و چون فجر طلوع می کرد، اذان و اقامه می گفت، و دو رکعت فریضه صبح را بجا می آورد و چون سلام نماز می گفت تعقیب می خواند تا طلوع آفتاب، پس دو سجده شکر به جا می آورد، و چندان طول می داد تا روز بالا آید[1].

[1] . منتهی الآمال/ ج 2/ باب دهم/ فصل دوم/ ص 177 و 178.

         

امام جواد(ع) و نماز

امین الاسلام طبرسی در کتاب إعلام الوری بأعلام الهدی در باب فضایل و مناقب حضرت جواد ـ علیه السّلام‌ ـ آورده است که: مأمون همواره به حضرت جواد ـ علیه السّلام ـ احترام می کرد و از وی تکریم و تعظیم می نمود، و به فرزندان و خاندانش ترجیح می داد، پس از چندی، حضرت جواد به اتّفاق ام الفضل از بغداد بیرون شدند و به طرف مدینه حرکت کردند، هنگامی که به خیابان باب الکوفه رسیدند، و مردم هم از آن جناب مشایعت می کردند، در وقت غروب آفتاب به منزل مسیّب رسید، و در آن جا فرود آمدند و داخل مسجد شدند. در صحن مسجد درختی بود که میوه نمی داد، حضرت جواد نزدیک این درخت رفتند و در کنار آن وضو گرفتند، پس از این به خواندن نماز مغرب پرداختند، و بعد از سلام نماز مقداری نشستند و به ذکر خدا پرداختند، و بعد بلافاصله برای نافله برخاستند. پس از این که چهار رکعت نافله مغرب را به جای آوردند و تعقیب و سجده شکر را انجام دادند، از مسجد بیرون شدند، هنگامی که خواستند از نزدیک درخت بگذرند، مردم مشاهده کردند، که درخت میوه دارد، از این جریان سخت در تعجّب افتادند، و از میوه آن خوردند و میوه آن درخت بسیار شیرین بود و هسته هم نداشت.

امام هادی(ع) و نماز

قطب راوندی گفته که در حضرت علی بن محمّد هادی ـ علیه السّلام ـ جمع شده بود خصال امامت و کامل شده بود در آن حضرت فضل و علم و خصال، خیر و تمامی اخلاق آن حضرت خارق عادت بود، مانند اخلاق پدران بزرگوارش و شب که داخل می شد رو می کرد به قبله و مشغول به عبادت می گشت و ساعتی از عبادت باز نمی ایستاد و به تن نازنینش جبّه ای بود از پشم و سجّاده اش بر حصیری بود[1].

شیخ طوسی از کافور خادم روایت کرده که گفت حضرت امام علی نقی ـ علیه السّلام ـ فرمود: به من که فلان سطل را در فلان محلّ بگذارم که من وضو بگیرم از آن برای نمازم، و فرستاد مرا پی حاجتی، و فرمود، چون برگشتی سطل را بگذار که مهیّا باشد برای وقتی که من خواستم، آماده نماز شوم، پس آن حضرت به قفا خُفت تا خواب کند و من فراموش کردم که فرمایش حضرت را به عمل آورم، و آن شب، شب سردی بود، پس یک وقت ملتفت شدم که آن حضرت برخاسته برای نماز و یادم آمد که من سطل آب را نگذاشتم، در آن محلّ که فرموده بود، پس از جای خود دور شدم، از ترس ملامت آن حضرت و متألّم بودم از جهت آن که حضرت به تعب و مشقّت خواهد افتاد و برای تحصیل آن سطل ناگاه مرا ندا کرد نداء غضبناک، من گفتم:«انّا لله» چه عذر آورم، بگویم فراموش کردم، چنین کاری را و چاره ای ندیدم، از اجابت آن حضرت، پس رفتم به خدمتش به حال رعب و ترس، فرمود وای بر تو آیا ندانستی رسم و عادت مرا که من تطهیر نمی کنم مگر به آب سرد، برای من آب گرم نمودی، و در سطل کردی، گفتم، به خدا سوگند که من نه سطل را در آنجا گذاشتم، و نه آب در آن کردم، فرمود:«الحمد لله» به خدا قسم که ما ترک نخواهیم کرد رخصت خدا را و ردّ نخواهیم کرد عطای او را، حمد خداوندی را که قرار داد ما را از اهل طاعتش و توفیق داد ما را به اعانت نمودن از برای عبادتش، همان پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند که خداوند غضب می کند بر کسی که قبول نکند رخصتش را[2].[1] . منتهی الآمال/ ج 2/ باب دوازدهم/ فصل دوم/ 245 و 246.

[2] . منتهی الآمال/ ج 2/ باب دوازدهم/ فصل دوم/ 243.

امام عسکری (ع) و نماز

شیخ مفید و غیره روایت کرده اند که بنی عبّاس داخل شدند به صالح بن وصیف در زمانی که حبس کرده بود حضرت امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ را، و به او گفتند که تنگ بگیر بر او، صالح گفت چه کنم من با او، همانا سپرده ام او را به دست دو نفری که بدترین اشخاص می باشند که من پیدا کرده ام ایشان را، یکی را نام علیّ بن یارمش است و دیگری اقتامش و اینک آن دو نفر اهل نماز و روزه گشته اند و رسیده اند در عبادت به مقامی عظیم پس امر کرد آن دو نفر را آوردند، پس ایشان را عتاب کرد و گفت وای بر شما، چیست شأن شما با این شخص، گفتند چه بگوییم در حقّ مردی که روزها را روزه می گیرد و شبها را تا به صبح به عبادت مشغول است، تکلم نمی کند با کسی و مشغول نمی شود به غیر از عبادت و هر وقت نظر به ما می افکند، بدن ما می لرزد و چنان می شویم که مالک نفس خود نیستیم و خودداری نمی توانیم بکنیم، آل عبّاس چون این را شنیدند برگشتند از نزد صالح، در کمال ذلّت به بدترین حالی، مؤلّف گوید: از روایات ظاهر می شود که آن حضرت بیشتر اوقات محبوس و ممنوع از معاشرت بود و پیوسته مشغول بود به عبادت[1].

روایت شده که حضرت امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ را سپردند به نحریر و نحریر تنگ می گرفت بر آن حضرت، و اذّیت می کرد آن جناب را، زوجه اش با او گفت: ای مرد بترس از خدا به درستی که تو نمی دانی که کیست در منزل تو، پس شروع کرد در بیان اوصاف حضرت عسکری ـ علیه السّلام ـ از صلاح و عبادت و جلالت آن حضرت و گفت من می ترسم، بر تو از این رفتار تو به آن حضرت ، نحریر گفت: به خدا سوگند که من او را در برکه السّباع میان شیران و درندگان خواهم افکند، پس اجازه طلبید از خلیفه در این امر، او را اجازه داد، پس آن حضرت را افکند بنزد شیران و شک نداشتند در آن که شیران آن حضرت را خواهند خورد، پس نظر کردند در آن محل که از حال آن جناب خبری گیرند، دیدند آن جناب را ایستاده، و نماز می خواند و سباع در دور آن حضرت می باشند، پس امر کرد که آن جناب را بیرون آورند، و بخانه اش بردند[2].

[1] . مناقب آل ابیطالب/ ج 4/ 429، منتهی الآمال/ ج 2/ باب سیزدهم/ فصل دوم/ 264 و 265.

[2] . منتهی الآمال/ ج 2/ باب سیزدهم/ فصل 2/ ص 265 و 266.

 

امام زمان(عج) و نماز

حکیمه خاتون عمّه امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ وقتی جریان ولادت امام زمان ـ علیه السّلام ـ را تشریح می کنند، می فرمایند: بعد از ولادت ایشان ـ علیه السّلام ـ در نرجس نوری مشاهده کردم که دیده مرا خیره کرد، و حضرت صاحب ـ علیه السّلام ـ را دیدم که رو به قبله به سجده رفته است[1].

در اعلام الوری از حضرت امام حسن ـ علیه السّلام ـ روایت است که فرموده: نیست از ما احدی مگر آن که واقع می شود در گردن او بیعتی برای طاغیه زمان او، مگر قائمی که نماز می گذارد روح الله عیسی بن مریم ـ علیه السّلام ـ پشت سر او[2].

[1] . منتهی الآمال/ ج 2/ باب 14/ فصل اوّل/ ص 285.

[2] . منتهی الآمال/ ج 2/ باب 14/ فصل دوم/ ص 290.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد