مردم مدین مردمی فاسد و طاغی و یاغی و متجاوز به حقوق حق و خلق بودند . خداوند بزرگ حضرت شعیب را در میان آنان مبعوث به رسالت فرمود ، تا آنان را از گمراهی و ضلالت نجات دهد . تعالیم ملکوتی و آسمانی شعیب را حضرت حق بدین صورت بیان می فرماید :
* ( والی مدْین اخاهمْ شعیْبا قال یا قوْم اعْبدوا الله ما لکم منْ اله غیْره ولا تنْقصوا الْمکْیال والْمیزان انی اراکم بخیْر وانی اخاف علیْکمْ عذاب یوْم محیط * ویا قوْم اوْفوا الْمکْیال والْمیزان بالْقسْط ولا تبْخسوا الناس اشْیاءهمْ ولا تعْثوْا فی الْارْض مفْسدین * بقیت الله خیْر لکمْ ان کنتم موْمنین وما انا علیْکمْ بحفیظ )(1) .
برای هدایت و راهنمایی مردم مدین برادرشان شعیب را فرستادیم . او به مردم مدین از جانب حضرت حق چنین گفت : ای جامعه ! خدای جهان آفرین را بپرستید ، زیرا جز او خدایی نیست ، و آنچه را به وسیله ی پیمانه و ترازو به مردم می فروشید از آن کم مگذارید . من خیر شما را به شما نشان می دهم . چرا می خواهید از راه تقلب و خیانت به ثروت خود بیفزایید ؟ من شما را از عذاب روز فراگیر می ترسانم ، های ای ملت ! پیمانه را پر بدهید ، جنس ترازویی را بدون کم گذاشتن به مشتری ارایه کنید ، و از گناه و تجاوز به حق مردم دست بردارید .
مردم مدین ! بی تردید آنچه خداوند در سایه ی مقرراتش بر شما حلال دانسته به بفع شماست اگر اهل ایمان هستید . من قدرت بازداشتن شما را از تجاوز ندارم ، وظیفه ی من تبلیغ برنامه های خداست و بس .
تعالیم شعیب ضامن خیر دنیا و آخرت مردم بود ، ولی جامعه ی مدین در برابر شعیب و دلسوزیهای او موضع سختی گرفتند و نخواستند هدایت حق را بپذیرند و دست از هوا و هوس و شهوت و دنیاپرستی بردارند . و عجیب اینجاست که تمام برنامه ها و تعالیم آن بزرگمرد الهی را نتیجه ی نماز شعیب می دانستند وبه این معنا علم داشتند که نماز ، باز دارنده ی نمازگزار از هر فحشا و منکری است . آنان به شعیب گفتند :
* ( قالوا یا شعیْب اصلاتک تاْمرک ان نتْرک ما یعْبد آباونا او ان نفْعل فی امْوالنا ما نشاء انک لانت الْحلیم الرشید )(2) .
( ای شعیب ! ما در پرستش معبودهای پدران خود ثابت قدمیم و در برنامه های مالی خود آزاد ، و از هر راهی که بخواهیم ثروت به چنگ می آوریم و به هر صورت که اراده کنیم می فروشیم ) .
ای شعیب ! به نظر ما آنچه تو را تحریک کرده که ما را از آیین نیاکانمان برگردانی و مسیر خرید و فروش ما را عوض کنی نماز توست . به راستی تعجب آور است که با ما سر ستیزداری در حالی که ما تو را مرد بردبار و درستی می دانیم .
آری ! نماز رشد دهنده و هدایتگر و بازدارنده ی از فحشا و منکرات و فساد بود ، اما مردم شهوت پرست مدین نمی خواستند در چنین حصن حصینی داخل شوند و دایره ی حیات را با این دژ محکم و حصار مستحکم از شر شیاطین و خطرات مصون و محفوظ بدارند .پاورقی :
1 ـ هود ( 11 ) : 84 ـ 86 .
2 ـ هود ( 11 ) : 87 .
کتاب الهی درباره ی حضرت اسماعیل می فرماید :
* ( واذْکرْ فی الْکتاب اسْماعیل انه کان صادق الْوعْد وکان رسولا نبیا * وکان یاْمر اهْله بالصلاه والزکاه وکان عند ربه مرْضیا )(1) .
اسماعیل را به یاد آر که دارای اوصاف پسندیده بود : وفادار به پیمان ، فرستاده ی حق ، حبر دهنده ی از حقایق ، و امر کننده ی زن و فرزند به نماز و زکات ، و بنده ای بود که خداوند در تمام برنامه ها از او خشنود بود .اسحاق و یعقوب و انبیای از ذریه ی ابراهیم و نمازدر زمینه ی امر حضرت حق به نماز ، به عباد شایسته اش حضرات اسحاق و یعقوب و سایر انبیای از ذریه ی ابراهیم در قرآن کریم می خوانیم :
* ( ووهبْنا له اسْحاق ویعْقوب نافله وکلا جعلْنا صالحین * وجعلْناهمْ ایمه یهْدون بامْرنا واوْحیْنا الیْهمْ فعْل الْخیْرات واقام الصلاه وایتاء الزکاه وکانوا لنا عابدین )(2) .
ما به ابراهیم ، اسحاق و فرزندزاده اش یعقوب را عطا کردیم و همه را صالح و شایسته و لایق مقام نبوت قرار دادیم ، و آنان را به پیشوایی خلق برگزیدیم تا مردم را به امر ما هدایت کنند ، و هر کار نیکو از انواع عبادات و خیرات مخصوصا اقامه ی نماز و ادای زکات را به آنان وحی کردیم ، و اینان برای ما بندگان سربه فرمان بودند .پاورقی :1 ـ مریم ( ) : 54 ـ 55 .
2 ـ انبیا ( ) : 72 ـ 73 .
علامه ی مجلسی از حضرت صادق (علیه السلام) روایت می کند :
* به هنگام ورود در شهر کوفه از مسجد سهله دیدن کن و در آن جایگاه مقدس نماز بگزار و حل مشکلات دینی و دنیایی ات را در آن مقام از حضرت بطلب ، زیرا مسجد سهله خانه ی حضرت ادریس است . انسان بزرگواری که در آنجا به پیشه ی خیاطی مشغول بود و نمازش را در آن جایگاه اقامه می کرد .
آری !آن کس که در آنجا دست نیاز به سوی بی نیاز بردارد بی جواب نمی ماند و در قیامت در کنار ادریس از مقام بلندی برخوردار خواهد بود و به خاطر عبادت و اظهار نیازمندی در آن مسجد ، از ناراحتی های دنیایی و شر دشمنان در پناه حق قرار خواهد گرفت(1) .
طبرسی بزرگوار در مجمع البیان(2) حضرت ادریس را از قدیمی ترین پیامبران خدا و جد پدری نوح می داند .
عنایت کنید که حضرت ادریس که قبل از نوح می زیسته فرهنگش همراه نماز بوده و مکان اقامه ی نمازش چندان مقدس و مبارک است که حضرت صادق (علیه السلام)دعای دعا کننده را در آن مقام مستجاب می داند .پاورقی :1 ـ بحارالانوار : ج 11 / ص 280 .
2 ـ ج 6 / ص 518 .
بحار الانوار ، این اولین کتاب بی نظیر و ارزشمند ، از حضرت باقر (علیه السلام) روایت می کند :
* پرستش خدای یگانه و اخلاص به پیشگاه او و بی همتا دانستن حق ، که خداوند فطرت مردم را بر آن قرار داده است اصول آیین نوح بود .
پروردگار بزرگ از نوح و همه ی انبیا پیمان گرفت که او را فرمان ببرند و از شرک دوری جویند ، و نیز خدای مهربان حضرت نوح را به نماز و امر به معروف و نهی از منکر و رعایت حلال و حرام دعوت کرد(1) .
پاورقی :
1 ـ بحار الانوار : 11 / 331 .
قنوت اول : اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک، اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک، اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی، اللهم لا تمتنی میته جاهلیه، و لا تزغ قلبی بعد اذ هدیتنی.
پروردگارا! معرفت خویش به من عطا فرما که اگر معرفتت به من عطا نفرمایی رسولت نمی شناسم. بارالها! رسولت به من شناسان که اگر رسولت به من نشناسانی حجتت نمی شناسم. خدایا! حجتت به من شناسان که اگر او را به من نشناسانی از دینم گمراه شوم. خدایا! مرا مانند مردن جاهلیت نمیران، و دلم را پس از آن که هدایتم کردی منحرف منما.
قنوت دوم : اللهم صل علی محمد و آله، و انجز لولیک ما وعدته.
پروردگارا! بر محمد و آلش درود فرست و آن چه را که به ولیت وعده فرمودی محقق گردان.
قنوت سوم : اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و علی آبایه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قایدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا.
بارالها! در این هنگام و برای همیشه ولی امرت، امام زمان حجه بن الحسن را - که درودهایت بر او و بر پدرانش باد - سرپرست و نگهدار و رهبر و یاور و رهنما و نگهبان باش تا گیتی را به فرمان او در آوری و تا دیر زمان بهرمندش گردانی.
قنوت چهارم : اللهم و سر نبیک محمدا صلی الله علیه و آله برویته و من تبعه علی دعوته و ارحم استکانتنا بعده، اللهم اکشف هذه الغمه عن هذه الامه بحضوره، و عجل لنا ظهوره انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا، برحمتک یا ارحم الراحمین.
بارالها! و پیامبرت را شاد و مسرور گردان به دیدار او و پیروانش که دعوت حضرتش را اجابت کردند. و (ای خدا!) بر حال زار و پریشان ما بعد از (غیبت) او ترحم فرما. خداوندا! این غم و اندوه (زمان غیبت ولیت) را از این امت به حضور (و ظهورش) بردار. در ظهورش برای ما تعجیل فرما، که (مخالفان) آن را دور می دانند و ما آن را نزدیک. به امید رحمتت، ای مهربانترین مهربانان.
قنوت پنجم : اللهم انی اسیلک ان ترینی ولی امرک ظاهرا نافذ الامر مع علمی بان لک السلطان، و القدره و البرهان، و الحجه و المشیه، و الحول و القوه، فافعل ذلک بی و بجمیع المومنین حتی تنظر الی ولی امرک صلواتک علیه، ظاهر المقاله، واضح الدلاله، هادیا من الضلاله، شافیا من الجهاله.
خدایا! من از تو به اصرار می خواهم که ولی امرت را نمایان و با نفوذ فرمان نشانم دهی، چرا که می دانم حاکمیت، قدرت، برهان، حجت و مشیت از آن توست. پس برای من و همه مومنان انجام ده، تا اینکه به ولی امرت - که درودهای تو بر او باد - بنگریم در حالی که نمایان و شفابخش از (مرض) جهالت است.
قنوت ششم : اللهم اعز نصره، و مد فی عمره، و زین الارض بطول بقایه.
خدایا! یاری او را همراه با پیروزی و اقتدار گردان، عمرش را دراز فرما و زمین را به دراز زیستیش زینت بخش.
قنوت اول : اللهم و امن به البلاد و اهد به العباد. (1)
خداوندا! شهرها و بلاد عالم را به سبب وی امن و امان گردان، و بندگان را در اثر عنایات او هدایت فرما.
قنوت دوم : اللهم اکفه بغی الحاسدین، و اعذه من شر الکایدین، و ازجر عنه اراده الظالمین، و خلصه من ایدی الجبارین. (2)
خدایا! از زیاده طلبی حسودان کفایتش کن، از شر نیرنگ زنان پناهش ده، اراده ستمگران را از او بران و از دست گردنکشان رهاییش ده.
قنوت سوم : اللهم صل علیه و قرب بعده، و انجز وعده، و اوف عهده، و اکشف عن باسه حجاب الغیبه، و اظهر بظهوره صحایف المحنه، و قدم امامه الرعب و ثبت به القلب، و اقم به الحرب و ایده بجند من الملایکه مسومین، و سلطه علی اعداء دینک اجمعین. (3)
خدایا! رحمت و درود فرست بر او و نزدیک کن درویش را و وعده ای را که به او (دایر بر گسترش عدل و ایمان در سراسر جهان) و پیمانی (که در آن مورد) با او بسته ای به انجام رسان. و امر ناگوار حجاب غیبت را از او بردار. با ظهورش اوراق رنج و محنت را درهم نورد و رعب را در پیشگاهش قرار ده. به واسطه او قلب (مومنان ود وستانش) را ثابت (از تشویش و گمراهی) بدار و به (رهبری) او جنگ با دشمنان دین را بر پا دار و او را به سپاهی از فرشتگان نشاندار یاری نما و او را بر جمله دشمنان دینت چیرگی وا قتدار بخش.
قنوت چهارم : اللهم و نحن عبیدک التایقون الی ولیک المذکر بک، و بنبیک خلقته لنا عصمه و ملاذا، و اقمته لنا قواما و معاذا، و جعلته للمومنین منا اماما، فبلغه منا تحیه و سلاما، و زدنا بذلک یا رب اکراما، و اجعل مستقره لنا مستقرا و مقاما، و اتمم نعمتک بتقدیمک ایاه امامنا حتی توردنا جنانک، و مرافقه الشهداء من خلصایک. (4)
پروردگارا! ما بندگان حقیرت مشتاق (ظهور) ولی تو هستیم که او یاد آور تو و پیامبر صلی الله علیه و آله تو است. تو او را برای نگهداری و پناه ما (از گمراهی) آفریدی. و او را برانگیخته ای تا ما به برپایی و پناه ما باشد و او را برای مومنان ما امام و پیشوا قرار دادی. پس تو از جانب ما به آن حضرت سلام و تحیت برسان و بدین واسطه ای پروردگار بر گرامیداشت ما بیفزا، و مقام و جایگاه او را مقام و جایگاه ما قرار ده (5).و به واسطه پیشوایی او نعمت را بر ما تمام گردان، تا آن بزرگوار به هدایتش ما را در بهشت های عدن و فردوس تو داخل سازد و با شهیدان راه تو و دوستان خاصت رفیق و مونس گرداند.
قنوت پنجم : اللهم طال الانتظار، و شمت منا الفجار، و صعب علینا الانتصار. (6)
پروردگارا! انتظار ما شیعیان طولانی شد و مردم فاسق و فاجر ما را شماتت کرده انتقام و پیروزی بر دشمنان بر ما سخت آمده است.
قنوت ششم : اللهم املاء به الارض عدلا و قسطا، کما ملیت ظلما و جورا، انک سمیع مجیب. (7)
پروردگارا! زمین را سراسر به وجودش پر از عدل و داد ساز، چونان که اکنون پر از ظلم و جور گردیده (ای خدا! این دعا را مستجاب فرما) که تویی شنونده و مستجاب کننده نام.
قنوت هفتم : اللهم انت کشاف الکرب و البلوی. و الیک استعدی، فعندک العدوی، و انت رب الاخره و الدنیا، فاغث یا غیاث المستغیثین عبیدک المبتلی، و اره سیده یا شدید القوی، و ازل عنه به الاسی و الجوی، و برد غلیله یا من علی العرش استوی، و من الیه الرجعی و المنتهی. (8)
خداوندا! تو بر طرف کننده غم و اندوه و بلا و مصیبت هستی و من از تو داد دل می خواهم که تویی داد خواه و تو پروردگار دنیا و آخرتی. پس ای فریاد رس! فریاد خواهان به داد بنده ضعیف بلا دیده و بیچاره ات برس و آقای او را به او بنمایان. ای خدای مقتدر! لطف نما و این بنده درمانده خود را از قید غم و رنج برهان و آتش دل او را فرونشان، ای آن که بر عرش تسلط داری و رجوع و منتهای امر همه خلق به سوی توست.
ابتدا باید در این مورد ییک سرى موضوعات را ذکر کنم و آن این است که زمانى اهمیت یک موضوع مشخص میشود که ما بتوانیم موضوع مورد بحث خود را با موضوعات همردیف آن مقایسه کنیم و در پى این مقایسه خواهیم فهمید که اهمیت کدام موضوع بیشتر است. اما در مورد مسجد میدانیم که مسجد بر وزن «مَفْعِل» است که یکى از وزنهاى اسم مکان است. پس نتیجه میگیریم که مسجد یک مکانى است مانند همه مکانهاى دیگر مانند: منازل شخصی، رستوران، ورزشگاه، کلیسا و... و از این که مسجد مکان است هیچ فرقى با اماکن دیگر ندارد و همه اماکن از این نظر با هم مساویاند. پس اهیمت مسجد به بعد مکانى آن بر نمیگردد بلکه به بعد معنوى و یا کارهایى که در آن انجام میگیرد برمیگردد و از این لحاظ با دیگر اماکن فرق میکند.
ادامه مطلب ...واژه مسجد در قرآن
واژهی مسجد، جمعاً ۲۸ بار در قرآن کریم ذکر شده که در ۲۲ مورد به صورت مفرد[۱] و در ۶ مورد دیگر، به صورت جمع آمده است.[۲]
در این آیات، به اهمیت و جایگاه رفیع مسجد در اسلام، پاره ای از احکام مسجد و مسجد الحرام و احکام خاص آن، مسجد الاقصی و مسجد اصحاب کهف، اشاراتی شده است.
البته، آیه های دیگر نیز در قرآن دربارهی مسجد و اهمیت آن آمده است که هر چند لفظ مسجد در آنها نیامده است، ولی بنابر مفهوم این آیات و گفتهی تمامی مفسران، می توان در مورد مساجد، این آیات را نیز ذکر کرد.
از آنجا که در این کتاب بر آن نیستیم تا به تفسیر و تبیین تمامی این آیات بپردازیم، تنها به ذکر آیاتی که بیانگر ابعاد گوناگون مسجد در جامعه اسلامی است، بسنده می کنیم.
نخستین خانهی توحید
(انّ اوّل بیت وضع للنّاس للّذی ببکّه مبارکا و هدی للعالمین).
«همانا نخستین خانه ای که برای عمومی مردم قرار داده شد، همان است که در مکه قرار دارد، و مایهی برکت و هدایت جهانیان است».
«به خاطر بیاورید هنگامی که ما خانهی کعبه را مرکز امن و امان برای مردم قرار دادیم، و (فرمان دادیم که)از مقام ابراهیم، محلی برای نماز خود انتخاب کنید و ما به ابراهیم و اسماعیل ـ علیهما السلام ـ امر کردیم که خانهی مرا برای طواف کنندگان و مجاوران و سجده کنندگان پاک و پاکیزه کنید».[۳]
همان گونه که از این دو آیهی شریفه بر می آید، خانهی کعبه در مکه نخستین خانهی توحید و یکتا پرستی و اولین جایگاه و مرکزی است که برای پرستش خدای یگانه ساخته شده است.
در اینکه آیا این خانه از زمان حضرت آدم ـ علیه السلام ـ بر پا شده یا حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ آن را بنیان کرده، میان مفسران اختلاف است. بعضی بر آنند که بنیانگذار این خانه از ابتدا، حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ بوده و در زمان آدم ـ علیه السلام ـ این خانه اصلاً وجود نداشته است.[۴]
برخی دیگر بر این عقیده اند که خانهی کعبه نخست به دست آدم ـ علیه السلام ـ ساخته شد و بر اثر مرور زمان از بین رفت، لکن حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ آن را تجدید بنا کرد.[۵]
با شواهدی که از آیات مختلف قرآن و روایات در این زمینه موجود است، نظریهی دوّم تأیید می شود. در قرآن به نقل از ابراهیم ـ علیه السلام ـ آمده است:
(ربّنا انّی أسکنت من ذرّیّتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرّم...).[۶]
«پروردگارا بعضی از فرزندانم را در سرزمین خشک و سوزانی، در کنار خانهی محترمت سکنی دادم».
از این آیهی شریفه چنین بر می آید که اثری از خانه کعبه در هنگام ورود ابراهیم ـ علیه السلام ـ با فرزندش اسماعیل ـ علیه السلام ـ و همسرش هاجر، در سرزمین مکه وجود داشته است.
همچنین در آیهی دیگری آمده است:
(و اذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل).[۷]
«و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه های خانه را بر افراشتند».
باید توجه داشت تعبیر بالا بردن قواعد (پایه ها) در این آیه، اشارتی است به اینکه شالودهی خانهی کعبه، پیش از ابراهیم ـ علیه السلام ـ وجود داشته و ابراهیم و فرزندش، آن پایه ها را بالا برده اند. امام علی ـ علیه السلام ـ در این مورد می فرمایند:
«الا ترون انّ اللّه سبحانه اختبر الاوّلین، من لدن آدم صلوت اللّه علیه الی الآخرین من هذا العالم باحجار... فجعلها بیته الحرام ثمّ امر آدم ـ علیه السلام ـ و ولده ان یثنوا أعطائهم نحوه».[۸]
«آیا نمی بینید که خداوند سبحان، مردم جهان را از زمان آدم ـ علیه السلام ـ تا امروز به وسیلهی قطعات سنگی... امتحان کرده و این سنگ ها روی هم چیده را خانهی محترم خود قرار داده است; سپس، به آدم و فرزندانش فرمان داد که به گرد آن طواف کنند».
بنابراین، خانهی کعبه را نخست حضرت آدم ـ علیه السلام ـ بنا نهاد و سپس بر اثر مرور زمان فرو ریخت و بعد به دست ابراهیم ـ علیه السلام ـ تجدید بنا شد. در هر صورت نکتهی مهمی که از این دو آیهی مورد بحث، به خوبی بر می آید و آیات دیگر و روایات نیز آن را تأیید می کند، این است که مسجد نخستین مرکز و پایگاهی است که به منظور عبادت و پرستش خدای یگانه در زمین نهاده شد و پیش از آن، عبادتگاه دیگری که کانون عبادت و نیایش موحدان و خدا پرستان باشد، وجود نداشته است، از ابوذر روایت شده است که از رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم راجع به نخستین مسجدی که در زمین بنیاد شده، سؤال کرد. حضرت صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند:
مسجد الحرام و پس از آن مسجد الاقصی بنا نهاد شده است».[۹]
از امیر المؤمنان علی ـ علیه السلام ـ روایتی نقل شده است که مردی از آن حضرت پرسید: «آیا خانهی کعبه، اول خانه ای است که در زمین ساخته شده است؟».
امام ـ علیه السلام ـ فرمود:
«خیر، پیش از آن هم خانه هایی بود، لکن خانهی کعبه نخستین خانهی مبارکی است که برای پرستش و عبادت مردمان درست بنا شده است».[۱۰]
تا کفر و شرک و نفاق در جهان وجود دارد و ظلم و فریب و جهل و اختلاف در جهان یکه تازی می کند، «جهاد فرهنگی» در زندگی بشر ضرورتی اجتناب ناپذیراست.
قرآن، مسجد و عترت
مساجد؛ پایگاه مقاومت فرهنگی
اقدامات زیر، نمادهای این تلاش های شیطانی است :
آثار فردی
۱. بررسی آثار عبادی مسجد
یکی از ارکان اساسی ادیان الهی و به ویژه اسلام، عبادت است. عبادت؛ یعنی راز و نیاز کردن با خداوند و نجوا گفتن با او. جوهر و جان این نیایش، حضور قلب و توجه به خداست.[۱]
برای فراهم شدن عبادتی این چنین، به شرایط و عوامل فراوانی نیاز هست که مکان عبادت، یکی از آن هاست. برای نمونه، نماز در کوچه و خیابان، حتی در صورت درست بودن، نمی تواند با حضور قلب همراه باشد. اسلام با در نظر گرفتن مکانی به نام مسجد و قرار دادن مقرراتی ویژه برای آن، در حقیقت مکان مناسبی را برای نماز و ارتباط بندگان با خداوند پیش بینی کرده است. نام مسجد، گواه درستی این سخن است. مسجد؛ یعنی جای سجده، کرنش در پیشگاه خداوند و به دیگر سخن؛ یعنی جایگاه نماز و تقرب جستن به خداوند بزرگ؛ زیرا سجده، برترین نمونه و شکل عبادت و بندگی است.
جایگاه معبد در اسلام و دیگر ادیان الهی
بشر بر پایه فطرت خود، توحید و یگانگی خداوند را درک می کند و ذات پاک حق را از وابستگی به زمان و مکان خاص، منزه می داند. با این حال، گویا یک گرایش فطری دیگر نیز او را وادار می کند تا در مکانی که انتساب بیشتری با خداوند دارد به عبادت او بپردازد. گویا جایگاهی که منسوب به خداست، بهتر می تواند بشر را از امواج دغدغه ها و اضطراب ها دور و به ساحل آرامش نزدیک کند.
از همین رو، تاریخ معبد و پرستش گاه، به اندازه عمر انسان قدمت دارد. باستان شناسان از معبدهایی خبر می دهند که از آغاز پیدایش انسان وجود داشته اند. قرآن مجید نیز نام معروف ادیان الهی را با نام پرستش گاه های آن ها همراه کرده است.[۲] پیروان ادیان گذشته وظیفه داشتند که نماز را فقط در پرستش گاه های خود به جا آورند و نمازگزاران در خارج از معبد، تنها از روی ناچاری برای آنان روا بوده است.
در اسلام با آن که بر نمازگزاران در مسجد تأکید فراوان شده، ولی نماز در خارج از مسجد نیز صحیح است.
این حکم الهی علاوه بر آن که کار را برای امت پیامبر آسان کرده است، نکته ای لطیف نیز در خود پنهان دارد که عالمان الهی آن را چنین بیان کرده اند:
ادامه مطلب ...
دستورى براى نمازهاى قضاى گذشته که فراموش شده
امیرالمومنین علیه السلام فرمود شنیدم از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله هر کس ترک کند نماز را از روى جهالت و نداند چقدر باید قضا کند شب دوشنبه پنجاه رکعت نماز بخواند با حمد و سوره و روزه بگیرد روز دوشنبه را و ظهر دوشنبه نیز پنجاه رکعت (25 نماز دو رکعتى ) با حمد و سوره بخواند بعد از فراغت صد مرتبه استغفار کند این عمل مطابق با صد سال نماز قضا شده خدا حساب مى فرماید ولى اگر بداند چقدر قضاء دارد باید همه آن را بجا آورد.
شرایط نمازى که انسان را از کردار و گفتار زشت بازمى دارد
کراجکى در کتاب کنزالفوائد ذکر کرده که در حدیث آمده که : ابوجعفر منصور ] خلیفه عبّاسى ] در روز جمعه اى در حالى که بر دست حضرت صادق جعفر بن محمّد (ع ( تکیه زده بود، بیرون آمد. مردى - که رزام آزاد شده خالد [یا: خادم ] بن عبداللّه نامیده مى شد - گفت : این کیست که آنقدر در نزد امیرالمؤمنین یعنى منصور ارجمند است که وى بر دست او تکیه زده است ؟
گفته شد: او، جعفر بن محمّد صادق - صلّى اللّه علیه - است ؟
وى گفت : به خدا سوگند، نمى دانستم [اگر مى دانستم ،] بى گمان آرزو مى کردم که گونه ابى جعفر [منصور، برزیر] نعلین و پاى افزار جعفر مى بود. سپس در جلو منصور ایستاد و گفت : اى امیرالمؤمنین ! آیا اجازه هست سؤ الى بکنم ؟ منصور گفت : از ایشان [یعنى امام صادق (ع )] بپرس . [وى گفت : من مى خواهم از تو بپرسم .منصور گفت : از او بپرس [پس رزام رو به امام جعفر بن محمّد(ع ) کرد و گفت : مرا از نماز و حدود و احکام آن خبر ده . حضرت صادق (ع ) فرمود: نماز چهار هزار حدّو حُکم دارد که تو نسبت به همه آنها مورد بازخواست قرار نمى گیرى . گفت : تنها حدود و احکامى را که ترک کردن آن جایز نیست و نماز جز به آن کامل نمى گردد، بفرما.امام صادق (ع ) فرمود: نماز کسى تامّ و کامل است که طهارت کامل داشته ، و کامل و بالغ بوده (1)، و ساتر داشته باشد، و راست بایستد، و نسبت به خدا شناخت و معرفت داشته و [در پیشگاه او] بایستد، و آرام گرفته و اظهار خشوع و تواضع نموده و استوار باشد، آنگاه میان حالت نومیدى و آزمندى ، و شکیبایى و بى تابى بایستد، به گونه اى که گویى نوید پروردگار تنها متوجّهِ او، و وعده عذاب تنها براى اوست ، و تمام اموال و دارایى خویش [یا: آرمانهاى خویش ] را در راه خدا بذل نموده و تمام اهداف [یا: وجود و تعلّقات خود را] خیال انگاشته ، و نَفْس خود و هرچیز ارجمند در نزد خویش را در راه خشنودى خداوند بذل نموده ، و بدون اینکه انتظار چیزى را بکشد، پیش به سوى او وسطِ راه و راه راست را طى نماید، و وابستگى هاى اهتمام ورزیدن را با چشمِ توجّه به خداوندى که قصد سیر به سوى او را نموده و مى خواهد به درگاه او وارد شده ، قطع نماید، و از او اجازه ورود بگیرد.پس هرگاه کسى اینچنین عمل کند،نمازش همان نمازى خواهد بود که به خواندن آن امر، و از آن خبر داده شده است که : براستى نماز انسان را از کردار و گفتار زشت و ناپسند باز مى دارد.(2)
آنگاه منصور رو به امام صادق (ع ) کرده و عرض کرد: اى اباعبداللّه ، ما پیوسته از دریاى [علم ] تو استفاده نموده ، و به سوى تو نزدیکى مى جوییم ، ما را از کورى باطنى بینا گردانیده ، و به نور هدایت خویش ، شب تاریک و امور پیچیده را روشن مى نمایى ، و لذا ما همواره در انوار پاکیزه و دریاى لبریز دانش تو شناور هستیم .(3)
پی نوشته ها :
1- در مدرک این حدیث ، کتاب کنز الفوائد به جاى این عبارت آمده است : و اهتمام تمام داشته ...
2- اشاره به آیه شریفه 45 از سوره عنکبوت (29) که مى فرماید:
إِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشآءِ وَالْمُنْکَرِ.
3- کنزالفوائد، ج 2 ص 223 - تنها با این تفاوت که به جاى جمله آخر یعنى : ولذا، ما همواره در انوار پاکیزه و دریاى لبریز دانش تو شناور هستیم آمده است : بدون اینکه از تو جدا و منحرف گردیم .
آیت الله جاودان در جلسه اخلاق
اگر نمازت خراب است هیچ کدام از کارهایت ارزش ندارد
مومن باید نماز را مهم بداند و برای نماز ارزش قائل شود،خود مهم دانستن نماز جزء یکی از شرایط مهم نماز است. این را بدانید که همیشه تمام خوشبختی شما و اصلا کل آینده و سرنوشتتان وابسته به نماز است.
فرق اسم الله با بقیه اسامی و صفات خداوند
خداوند دارای اسامی و صفات های مختلفی است که هر کدام نشان دهنده ی یکی از صفات های خداوند است اما کلمه ی الله اسم ذاتی است که همه ی صفت های کمال حضرت حق را در بر می گیرد وبه نوعی کلمه ی الله اسم جامعی است که تمام خوبی ها و نیکی ها را در خود جمع کرده است . در کلمه ی الله هم عالم وجود دارد، هم غافر و....
او سرپرست مسلمین بود
در آیات متعددی از سوره های قران کریم آمده است که پیامبر ولی و سرپرست مسلمین است که این امر مخصوص پیامبر است .اگر تمام آدم ها خوبی ها را در خود جمع بکنند نمی توانند که پیغمبر بشوند ،چون که پیامبری یک امر منحصری است و هر کسی نمی تواند به این جایگاه برسد،مگر این که خداوند آن را برگزیند.
الله اسم اعظم است
همیشه این موضوع را بخاطرتان بسپارید که جهان توسط اسماء الهی اداره می شود،اسم رازق روزی خلق را می دهد ،اسم خالق یعنی این که هر چی مخلوق است خدا خلق کرده است،اسم غافر همه ی گناهان را می آمرزد.همه ی اسماء الهی هر کدامشان به یک صورت و یک شکل ویژه ای دنیا و عالم هستی را اداره می کنند،اما همینطور که گفتم اسم الله اسم اعظم است به خاطر اینکه همه ی صفات و خوبی ها را در خود جمع کرده است
حضرت نوح بیش از هزار سال زحمت کشید و تلاش کرد تا مردم را آگاه سازد،خیلی سخت است که پیامبری هزار سال با انسان های نادان زندگی کند و این کار خیلی دشوار است و شکنجه اش از هر شکنجه ای بدتر است اما پس از این همه رنج ودردی که حضرت نوح تحمل کرد عده ی قلیلی حضرت نوح را همراهی کردند که آن عده ی کمی که حضرت نوح را پذیرفتند بچه ها و فرزندان آن حضرت بودند و در قرآن آمده است که بعد از طوفان نوح فقط نوح و فرزندانش باقی ماندند،مردم معمولی و عادی هیچ کدامشان حضرت نوح را نپذیرفتند وبه ایشان اعتماد نکردند و سرانجامش این شد که تمام آن هایی که اعتماد نکردند غرق شدند صحبت این جا است که حضرت نوح بعد از مدت زیادی توانست فقط عده ی کمی را هدایت کند اما حضرت محمد در مدت کوتاهی هزاران نفر از مردم آن زمان که بیشترشان نادان و جاهل بودند را مسلمان کرد و رفتار و آداب اسلامی را به آنان آموزش داد.
اگر نمازت خراب است...
در میان عبادات ها نماز یکی از برجسته ترین مهم ترین اعمال محسوب می شود. تمام کارهایی که انسان در طول روز انجام می دهد وابسته به نماز است.اگر انسان همه ی کارهای خوب را انجام می دهد ولی نماز نخواند اصلا آن کارهایی خوبی که انجام داده است به درد نمی خورد،اگر نمازت خراب است هیچ کدام از کارهایت ارزش ندارد. یکی از چیز هایی که خیلی مهم است در نماز این است که مومن باید نماز را مهم بداند و برای نماز ارزش قائل شود،خود مهم دانستن نماز جزء یکی از شرایط مهم نماز است. این را بدانید که همیشه تمام خوشبختی شما و اصلا کل آینده و سرنوشتتان وابسته به نماز است.از من به شما نصیحت:اگر نماز را مهم بدانی و به آن درست عمل کنی در آینده به سعادت و خوشبختی می رسی و تمام کارهایت به برکت نماز درست می شود، اگر به نمازت بی اهمیت باشی....
آداب تحویل سال و آغاز سال نو
از نگاه آیت الله مجتبی تهرانی
آیتالله مجتبی تهرانی از اساتید برجسته اخلاق ضمن طرح این پرسش که «در لحظات آخر سال چه کنیم؟»، با استناد به احادیثی از امیرالمؤمنین، امام حسین و امام صادق علیهم السلام به این پرسش پاسخ گفت.
آیتالله مجتبی تهرانی از اساتید برجسته اخلاق با طرح این پرسش که «در نوروز چه باید کرد؟»، ضمن پاسخ به آن مباحثی را در این زمینه مطرح کرد که مشروح آن در پی میآید:
* ضرورت تنبّه در کنار مباحث علمی
اگر بنا باشد همیشه مباحث علمی را بدون اینکه در کنارش تنبّهی برای ما وجود داشته باشد مطرح کنیم فکر میکنم فایدهای نداشته باشد، لذا خوب است گاهی برای ایجاد تنبّه مسائلی را مطرح کرده و در آن تأمّل کنیم.
* غفلت از «مرور ایّام» و «گذشت زمان»
از جمله این مسائل مسئله «مرور ایّام» است. به تعبیر همگانی انسان گاهی از «گذشت زمان» غفلت میکند و این غفلت موجب میشود انسان از خواب غفلتی که او را فرا گرفته است بیدار نشود. در این عالم اموری که موجب اعتبار و پندپذیری میگردد زیاد است امّا انسان از آن عبرت نمیگیرد! علی(علیهالسلام) میفرماید: «مَا أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ». یکی از موضوعاتی که انسان باید از آن پند و عبرت بگیرد و متنبّه و بیدار شود مسأله «گذشت زمان» است.
* هر «روز» در قیامت گواهی است بر اعمال انسان
امام صادق(علیهالسلام) به نقل از آبای گرامشان در روایتی همه فهم، فرمودند: «مَا مِنْ یَوْمٍ یَأْتِی عَلَى ابْنِ آدَمَ إِلَّا قَالَ لَهُ ذَلِکَ الْیَوْمُ یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا یَوْمٌ جَدِیدٌ»، هیچ روزی نیست که بر فرزند آدم وارد میشود مگر اینکه آن روز به او میگوید: من برای تو روزی نو و جدید هستم! «أَنَا یَوْمٌ جَدِیدٌ»، من نوروزم! من برای تو روز نویی هستم! «وَ أَنَا عَلَیْکَ شَهِیدٌ»، و من، یعنی زمان، نسبت به تو گواهی دهنده هستم! «فَافْعَلْ فِیَّ خَیْراً»، در من عمل خیر انجام بده، «وَ اعْمَلْ فِیَّ خَیْراً أَشْهَدْ لَکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَإِنَّکَ لَنْ تَرَانِی بَعْدَهَا أَبَداً»، من در روز قیامت نسبت به اعمال تو شهادت میدهم و تو بعد از این هیچگاه مرا نخواهی دید مگر در روز قیامت.
زمانها میگذرد و همه آنها برای انسان گواه هستند. اینطور نیست که ما فکر میکنیم! اعمال و کردار ما در زمان محو نمیشود، بلکه همه آنها ثبت میگردد. به تعبیراتی که در روایات آمده است توجّه کنید! دارد که ایّام و روزها بر انسان شهادت میدهند و روز جدید که میآید زبان حالش با انسان این است که در من، عمل خیر انجام بده؛ چراکه من در روز قیامت بر اعمال تو شهادت میدهم.
* ما خود تشکیلدهنده زمان هستیم
حتّی بالاتر از آن، ما خود تشکیل دهنده زمان هستیم. این طور نیست که ایّام بگذرد و من ثابت باشم، روز برود و من ساکن بمانم. ما انسانها تشکیل دهنده زمان هستیم. موجودات هستند که تشکیل دهنده زمان هستند. این نیست که روز بگذرد، ماه بگذرد، سال بگذرد، نه! بدانید این ما هستیم که میرویم و میگذریم و خواهیم گذشت.
* هر روز که میگذرد، تو کم میشوی!
از حسینبن علی(علیهماالسلام) منقول است که فرمودند: «یَابنَ آدَم اِنَّمَا اَنتَ ایّامٌ کُلَّمَا مَضی یَومٌ ذَهَبَ بَعضُکَ»، ای انسان! ای فرزند آدم! تو روزگار هستی، «اِنَّمَا اَنتَ ایّامٌ»، تو خودت روزگار هستی، تو ایّام و روزها هستی، هر روزی که میگذرد مقداری از تو کاسته میشود. این طور نیست که تو ثابت باشی و روزگار بگذرد، تو ساکن باشی و او گذرا باشد. هر روز که میگذرد مقداری از ما نیز میگذرد و از ما کاسته میشود، هر ماه و سالی که میگذرد یک ماه و سال نیز از ما کاسته میشود؛ یعنی هر روز و ماه و سالی که میگذرد، به همان میزان سرمایه و هستی انسان که عمر او است نیز خواهد گذشت. با گذشت روز و ماه و سال هستی ما هم میگذرد.
* امسال هم «بخشی از هستی ما» از دست رفت!
یک سال دیگر گذشت، امّا آیا با سپری شدن این زمان من هنوز وجود دارم؟ خیر! همه هستی من وجود ندارد؛ با گذشت این سال بخشی از هستی من نیز گذشته است. لذا خوب است انسان نسبت به آنچه از او گذشت و از سرمایه و هستیاش کاسته شده متنبّه و متذکّر شود . خوب است همان طور که نسبت به امور مادّیاش فکر میکند نسبت به عمر و هستیاش نیز فکر کند تا ببیند این سرمایه را در چه راهی مصرف کرده است.
* این ایّام، وقت حسابرسی نسبت به عمر است!
علی(علیهالسلام) در روایتی به نقل از نبی اکرم فرمودند که؛ «أَکْیَسُ الْکَیِّسِین» زیرکترین زیرکان، «مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ»، کسی است که از خود حساب بکشد، «وَ عَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ» و کارهایش را در ارتباط با جهان دیگر انجام دهد. «فَقَالَ رَجُلٌ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِین»، وقتی علی(علیهالسلام) این جملات را از پیغمبر نقل فرمود شخصی سوال کرد، «کَیْفَ یُحَاسِبُ نَفْسَهُ»، انسان چگونه از خود حساب بکشد؟ «قَالَ(علیهالسلام) إِذَا أَصْبَحَ»، حضرت فرمود: هرگاه شب را به روز آورد، «ثُمَّ أَمْسَی»، و روز را به شب رساند، «رَجَعَ إِلَى نَفْسِهِ»، بازگشتی به خود داشته باشد، «وَ قَالَ یَا نَفْسِی»، و بگوید: ای فلانی! «إِنَّ هَذَا یَوْمٌ مَضَى عَلَیْکَ»، امروز روزی بود که بر تو گذشت، «لَا یَعُودُ إِلَیْکِ أَبَداً»، در حالی که هیچگاه به سوی تو باز نمیگردد، «وَ اللَّهُ یَسْأَلُکِ عَنْهُ بِمَا أَفْنَیْتِهِ»، و خدا از تو میپرسد آن را در چه راهی مصرف کردی؟
سیره عملی امام خمینی (رحمة الله علیه) درباره نماز
امام راحل(ره)به مصداق العلماءُ ورثةُ الانبیاء در اسوه بودن نیز از انبیاء ارث برده است.وقتی میتوان آن حضرت را اسوه قرار داد که بر سیرهء نظری و عملی ایشان وقوف داشته و آنگاه تبعیت کرد.
برای رسیدن به این مقصود، خاطراتی از ایشان را به اختصار میآوریم تا تحلیل مختصری از رفتار آن حضرت را چراغ راه خود قرار دهیم.
1.خانم فریده مصطفوی
امام همهء مستحبات نماز را انجام میدادند.به نماز اول وقت خیلی مقید بودند و همیشه ما را به نماز اول وقت توصیه میکردند.آقا همیشه در موقع نماز حتما عطر میزدند.
2.حجت الاسلام و المسلمین مسیح بروجردی
یکبار امام نماز مغرب را خوانده و مشغول تعقیبات و مستحبات پس از نماز بودند که آقایان آیت اللّه خامنهای،حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی،آیة اللّه موسوی اردبیلی و میر حسین موسوی به محضر ایشان رسیدند.یکی یکی سلام میکردند و امام همین طور که رو به قبله نشسته و مشغول تعقیبات بودند بدون اینکه صورتشان را برگردانند اندکی سرشان را پایین میآوردند و جواب سلام را میدادند.
آقای هاشمی خیال میکرد امام در حال نماز است که فقط پاسخ سلام آنها را داده است،لذا گفتند:مثل اینکه آقا دارد نماز میخواند.حال آنکه امام حتی مشغول نوافل نشده بودند و همانطور رو به قبله نشسته بودند.بعد بلند شدند و اذان و اقامه نماز عشا را خواندند و بعد از نماز بود که برگشتند به طرف آقایان و احوالپرسی کردند.ایشان تا این حد مقید بودند که حتی در تعقیبات نمازشان به این طرف و آن طرف نگاه نکنند.
3.آقای غلامعلی رجایی
آن گونه که خود شاهد بودهام یا از نزدیکان امام شنیدهام نکتهء مورد اتفاق همگان این است که امام مستحبات نماز را کاملا بجای میآوردند مثلا در سجده مستحب است بینی انسان به خاک گذاشته شود،لذا امام گاهی از دو مهر کوچک و گاهی از یک مهر بزرگ برای رعایت این استحبات استفاده میکردند.همچنین پس از تشهد مستحب است گفته شود«فتقبل شفاعته و ارفع درجته»که امام در تمام نمازهایشان این استحبات را رعایت میکردند.
4.آقای عیسی جعفری
تا جای که من سالها در محضر امام بودهام میتوانم بگویم امام هیچوقت نماز غفیلهشان را بین نماز مغرب و عشا را ترک نکردند.آقا اخیرا این نماز و سایر نوافل را به صورت نشسته میخواندند.
5.آقای عیسی جعفری
من بارها شاهد بودم که امام پس از اینکه نماز واجبشان تمام میشد هردو دست را به روی چشمانشان میگذاشتند و آیت الکرسی و آیات دیگری را که در این رابطه وارد است میخواندند.
6.آقای عیسی جعفری
امام زیارت معصومین علیهم السلام پس از هر نماز را ترک نمیکردند ایشان معمولا پس از اینکه نمازشان تمام میشد و تعقیبات و نوافل و اذکار و مستحبات را به جا میآوردند برمیخاستند و به معصومین(ع)سلام میفرستادند.
7.حجت الاسلام و المسلمین ناصری
امام در سجده آخر نماز ذکری را خیلی آهسته میخواندند که من هرچه دقت میکردم،نمیشنیدم که چه ذکری را میگویند تا اینکه یک روز که با امام از حرم حضرت امیر المؤمنین(ع) میآمدیم در مسیر از ایشان پرسیدم:آقا در سجدهء آخر نمازتان یک ذکری را آهسته میگویید این ذکر چی هست؟فرمودند: «اللهم ارزقنی التجافی عن دار الغرور و الانابه الی دار الخلود و الاستعداد للموت قبل حلول الفوت».
دو شرط لازم برای قبولی نماز
آن نمازی روی قلب انسان مۆثّر است که با حضور قلب باشد، نه هر نمازی. حضور قلب هم، ابتدا متوقف بر دو چیز است: یک؛ فراقت وقت و دو؛ فراقت قلب.
مطلق نماز مستحب موجب تطهیر قلب نمیشود!
باید قلب را، هم با حالت تأدیب کرد و هم با عمل خارجی. حالت عبارت از خشیت است. در روایت است که خداوند به حضرت عیسی خطاب فرمود: «یا عیسى أدب قلبک بالخشیة»[1]. از طرفی هم در روایتی از امام صادق (علیهالسلام) بود که حضرت در باب عمل فرمودند: «إِنَّ الْقَلْبَ یَحْیَا وَ یَمُوتُ »؛ قلب زنده میشود و میمیرد، آن موقع که زنده شد؛ « فَأَدِّبْهُ بِالتَّطَوُّعِ ». «وَ إِذَا مَاتَ فَاقْصُرْهُ عَلَى الْفَرَائِضِ »؛ من این جمله را توضیح ندادم، بعد متوجّه شدم که چه بسا ممکن است در کار یک اشتباهاتی بشود.
یعنی اگر بخواهی قلب را از نظر عمل ادب کنی، با چه عملی باید این کار را بکنی؟ حضرت فرمود: با تطوّع. تطوّع عبارت از نافله است، نمازهای نافله مستحبّی را تطوّع گویند. چون ذیل آن روایت، هست که؛ «وَ إِذَا مَاتَ فَاقْصُرْهُ عَلَى الْفَرَائِضِ»؛ یعنی واجبات. ما هم نماز واجب داریم و هم مستحب.
آیا مطلق نماز مستحب، موجب تأدیب قلب، یعنی تطهیر قلب از حبّ ما سوی الله، میشود؟ نه؛ مطلقاً این طور نیست. چه بسا آن موقع که نماز مستحبّی میخواند، فکرش آن طرفتر از دنیا باشد. حبّ به پول، مال، جاه و مقام داشته باشد.
بزرگان ما براى تحصیل خشوع و حضور قلب در نماز و سایر عبادات، راه های متعددی همچون: تحصیل معرفت والا به خدا و دنیا، عدم توجه به کارهاى پراکنده و مختلف ، انتخاب محل و مکان خاص برای نماز و سایر عبادات ، پرهیز از گناه، آشنایی به معنی نماز و فلسفه افعال و اذکار آن ، انجام مستحبات نماز و آداب مخصوص و مراقبت و تمرین حضور قلب را بیان نموده اند.
حضور قلب در نماز امر بسیار مهمی است که شخص باید با تلاش و زحمت به دنبال رسیدن به آن در نماز باشد کسی که بیشتر ساعات عمر خود را در بیهوده کارى و لهو و لعب می گذراند نمی تواند در نماز حضور قلب پیدا کند زیرا به هر آنچه انسان مشغول باشد، قوه مخیّله (که کارش صورت سازى است) در نماز همان عمل را در نظرش جلوه می دهد و هر چه بخواهد حواس خود را جمع کند فورى موهومات و خیالات به سراغ او می آید و حواسش را متفرّق می گرداند اما کسى که در همه وقت همه اعمال وافکارش بر طبق عقل و شرع انجام شود و هدفش در همه کار تحصیل رضاى حق تعالى باشد، چنین کسى بخوبى می تواند بنا بر عادت، خود را از موهومات و خیالات فاسد حفظ نماید و حضور قلب پیدا کند آن وقت است که حالت خشوع و خضوع پیدا می نماید. ( تفسیر مخزن العرفان ج۹ ص۹)
مقصود از حضور قلب در نماز این است که هر آنچه با روح عبادت سازگار نیست، اعم از افکار مربوط به دنیای خود یا دیگران باشد را از خود دور گرداند، اما افکاری که منافات با روح عبادت نداشته باشد خدشه ای به حضور قلب نمی زند، البته این یک مسئله شخصی است و هر فردی به خوبی درک می کند چه افکاری حضور قلب او را از بین می برد و باید از آنها خودداری کند و این را هم می دانیم که حضور قلب درجاتی دارد و انسانی که از درجات بالای حضور برخوردار است، مطلقا از غیر خدا و امور خدایی چشم می پوشد.
بزرگان ما براى تحصیل خشوع و حضور قلب در نماز و سایر عبادات، اموری را بیان نموده اند که رعایت آنها می تواند مفید باشد. ( تفسیر نمونه ج ۱۴ص۲۰۵-۲۰۶)
۱ـ بدست آوردن آن چنان معرفتى که دنیا را در نظر انسان کوچک و خدا را در نظر انسان بزرگ کند، تا هیچ کار دنیوى نتواند به هنگام راز و نیاز با معبود نظر او را به خود جلب و از خدا منصرف سازد. یعنی نماز گزار باید معرفتی نسبتاً درست از خدای متعال داشته باشد و بداند که با چه کسی رو به رو می شود. خدای متعال کمال محض است و جامع همه ی کمالات بلکه عین کمال است و یکی از کمالات الهی حکمت است. به همین دلیل تمام افعال الهی هدفمند است، و از افعال الهی، آفرینش جهان هستی و گل سرسبد آن انسان است و هدف آفرینش، رسیدن به کمال (تکامل) است که این حقیقت جز از راه صحیح (صراط مستقیم) میسر نمی شود، و صراط مستقیم همان بندگی خداوند است: «وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صراط مُسْتَقیم» یعنی اطاعت از همه دستورات و قوانین الهی که مهم ترین و بارز ترین آنها، در قالب عبادت تجلی می یابد.
اگر کسی فلسفه عبادت را نداند نصیبی از آن نمی برد و فلسفه عبادت فقط در پرتو بینش دینی قابل دریافت است.
احکام نماز | شکستن نماز
شکستن نماز واجب از روی اختیار حرام است ، ولی برای حفظ مال و جلوگیری از ضرر مالی یا بدنی مانعی ندارد.
اگر حفظ جان خود انسان یا کسی که حفظ جان او واجب است یا حفظ مالی که نگهداری آن واجب می باشد بدون شکستن نماز ممکن نباشد باید نماز را بشکند ولی شکستن نماز برای مالی که اهمیت ندارد مکروه است.
اگر در وسعت وقت مشغول نماز باشد و طلب کار طلب خود را از او مطالبه کند چنانچه بتواند در بین نماز طلب او را بدهد
باید در همان حال بپردازد و اگر بدون شکستن نماز دادن طلب او ممکن نیست باید نماز را بشکند و طلب او رابدهد، بعد نماز را بخواند.
اگر در بین نماز بفهمد که مسجد نجس است چنانچه وقت تنگ باشد باید نماز را تمام کند و اگر وقت وسعت دارد و تطهیر مسجد نماز را به هم نمی زندباید در بین نماز تطهیر کند بعد بقیه نماز را بخواند و اگر نماز را به هم می زند باید نماز را بشکند و مسجد را تطهیر نماید بعد نماز را بخواند. کسی که باید نماز را بشکند اگر نماز را تمام کند معصیت کرده ولی نماز او صحیح است اگر چه احتیاط مستحب آن است که دوباره بخواند.
اگر پیش از آن که به اندازه رکوع خم شود یادش بیاید که اذان یا اقامه را فراموش کرده ، چنانچه وقت نماز وسعت دارد مستحب است برای گفتن آنها نماز را بشکند.
احکام نماز | احکام شکیات
اگر در بین نماز شک کند که یکی از کارهای واجب آن را انجام داده یا نه مثلا شک کند که حمد خوانده یا نه چنانچه مشغول کاری که باید بعد از آن انجام دهد نشده باید آنچه را که در انجام آن شک کرده به جا آورده و اگر مشغول کاری که باید بعد از آن انجام دهد شده به شک خود اعتنا نکند.
اگر در بین خواندن آیه ای شک کند که آیه پیش را خوانده یا نه، یا وقتی آخر آیه را می خواند شک کند که اول آن را خوانده یا نه باید به شک خود اعتنا نکند.
اگر بعد از رکوع یا سجود شک کند که کارهای واجب آن مانند ذکر و آرام بودن بدن را انجام داده یا نه باید به شک خود اعتنا نکند.
اگر در حالی که به سجده می رود شک کند که رکوع کرده یا نه یا شک کند که بعد از رکوع ایستاده یا نه ، به شک خود اعتنا نکند.
اگر در حال برخاستن شک کند که تشهد را به جا آورده یا نه باید اعتنا نکند، ولی اگر شک کند که سجده را به جا آورده یا نه باید برگردد و به جا آورد.
کسی که نشسته یا خوابیده نماز می خواند اگر موقعی که حمد یا تسبیحات می خواند شک کند که سجده یا تشهد را به جا آورده یا نه ،باید به شک خود اعتنا نکند و اگر پیش از آن که مشغول حمد یا تسبیحات شود شک کند که سجده یا تشهد را به جا آورده یا نه ،باید به جا آورد.
اگر شک کند که یکی از رکن های نماز را به جا آورد یا نه ، چنانچه مشغول کاری که بعد از آن است نشده باید آن را به جا آورد، مثلا اگر پیش از خواندن تشهد شک کند که دو سجده را به جا آورده یا نه، باید به جا آورد و چنانچه بعد یادش بیاید که آن رکن را به جا آورده بوده چون رکن زیاد شده نمازش باطل است .
اگر شک کند عملی را که رکن نیست به جا آورده یا نه ، چنانچه مشغول کاری که بعد از آن است نشده باید آن را به جا آورد، مثلا اگر پیش از خواندن سوره شک کند که حمد را خوانده یا نه باید حمد را بخواند و اگر بعد از انجام آن یادش بیاید که آن را به جا آورده بوده چون رکن زیاد نشده نماز صحیح است .
اگر شک کند که رکنی را به جا آورده یا نه ، چنانچه مشغول تشهد است اگر شک کند که دو سجده را به جا آورده یا نه ، باید به شک خود اعتنا نکند و اگر یادش بیاید که آن رکن را به جا نیاورده در صورتی که مشغول رکن بعد نشده باید آن را به جا آورد و اگر مشغول رکن بعد شده نمازش باطل است. مثلا اگر پیش از رکوع رکعت بعد یادش بیاید که دو سجده را به جا نیاورده باید به جا آورد و اگر در رکوع یا بعداز آن یادش بیاید نمازش باطل است .
اگر شک کند عملی را که رکن نیست به جا آورده یا نه ، چنانچه مشغول کاری که بعد از آن است شده باید به شک خود اعتنا نکند،مثلا موقعی که مشغول خواندن سوره است اگر شک کند که حمد را خوانده یا نه ، باید به شک خود اعتنا نکند و اگر بعد یادش بیاید که آن را به جا نیاورده در صورتی که مشغول رکن بعد نشده باید به جا آورد و اگر مشغول رکن بعد شده نمازش صحیح است بنابراین اگر مثلا در قنوت یادش بیاید که حمد را نخوانده باید بخواند و اگر در رکوع یادش بیاید نماز او صحیح است .
اگر شک کند که سلام نماز را گفته یا نه یا شک کند درست گفته یانه ، چنانچه مشغول تعقیب نماز یا مشغول نماز دیگر شده ، یا به واسطه انجام کاری که نماز را به هم می زند از حال نمازگزار بیرون رفته باید به شک خود اعتنا نکند و اگر پیش از اینها شک کند باید سلام را بگوید ، اما اگر در صحیح گفتن سلام شک کند در هر صورت باید به شک خود اعتنا ننماید چه مشغول کاردیگر شده باشد یا نه .
نمازگزار باید در هر رکعت از نمازهای واجب و مستحب بعد از رکوع دو سجده کند و سجده آن است که پیشانی و کف دو دست و سر دو زانو و سر دو انگشت بزرگ پاها را بر زمین بگذارد.
دو سجده روی هم یک رکن است که اگر کسی در نماز واجب عمدا یا از روی فراموشی هر دو را ترک کند یا دو سجده دیگر به آنها اضافه نماید، نمازش باطل است .
اگر عمدا یک سجده کم یا زیاد کند نماز باطل می شود، و اگر سهوا یک سجده کم کند حکم آن بعدا گفته خواهد شد.
اگر پیشانی را عمدا یا سهوا به زمین نگذارد سجده نکرده است اگر چه جاهای دیگر به زمین برسد، ولی اگر پیشانی را به زمین بگذارد و سهوا جاهای دیگر رابه زمین نرساند یا سهوا ذکر نگوید سجده صحیح است .
در سجده هر ذکری بگوید کافی است ولی احتیاط واجب آن است که مقدار ذکر از سه مرتبه "سبحان الله " یا یک مرتبه "سبحان ربی الأعلی و بحمده " کمتر نباشد و مستحب است "سبحان ربی الأعلی و بحمده " را سه یا پنچ یا هفت مرتبه بگوید.
در سجود باید به مقدار ذکر واجب ،بدن آرام باشد. و موقع گقتن ذکر مستحب هم اگر آن را به قصد ذکری که برای سجده
دستور داده اند بگوید، آرام بودن بدن لازم است .
اگر پیش از آن که پیشانی به زمین برسد و بدن آرام بگیرد،عمدا ذکر سجده را بگوید یا پیش از تمام شدن ذکر عمدا سر از سجده بردارد، نماز باطل است .
اگر پیش از آن که پیشانی به زمین برسد و بدن آرام گیرد سهوا ذکر سجده را بگوید و پیش از آن که سر از سجده بردارد، بفهمد اشتباه کرده باید دوباره درحال آرام بودن ذکر را بگوید. اگر بعد از آن که سر از سجده برداشت ، بفهمد که پیش از آرام گرفتن بدن ذکر را گفته یا پیش از آن که ذکر سجده تمام شود سر برداشته ، نمازش صحیح است .
اگر موقعی که ذکر سجده را می گوید یکی از هفت عضو را عمدا از زمین بردارد ، نماز باطل می شود ولی موقعی که مشغول گفتن ذکر نیست اگر غیر پیشانی جاهای دیگر را از زمین بردارد و دوباره بگذارد، اشکال ندارد.
اگر پیش از تمام شدن ذکر سجده سهوا پیشانی را از زمین بردارد نمی تواند دوباره به زمین بگذارد و باید آن را یک سجده حساب کند، ولی اگر جاهای دیگر را سهوا از زمین بردارد باید دو مرتبه به زمین بگذارد و ذکر را بگوید.
در تمام نمازهای واجب و مستحب پیش از رکوع رکعت دوم مستحب است قنوت بخواند و در نماز وتر با آن که یک رکعت می باشد خواندن قنوت پیش از رکوع مستحب است و نماز جمعه در هر رکعت یک قنوت دارد و نماز آیات پنج قنوت و نماز عید فطر و قربان در رکعت اول پنج قنوت و در رکعت دوم چهارقنوت دارد.
اگر بخواهد قنوت بخواند به احتیاط واجب باید دستها رابلند کند و مستحب است دستها را تا مقابل صورت بلند نماید و کف دستها را رو به آسمان قرار دهد و به قصد رجاء انگشتان دستها را به جز ابهام به هم بچسباند و هردو کف دستها را پهلوی هم متصل به هم قرار دهد و نگاهش هنگام قنوت به
کف دستهایش باشد.
در قنوت هر ذکری بگوید اگر چه یک "سبحان الله " باشد کافی است و بهتر است بگوید: "لا اله الا الله الحلیم الکریم، لا اله الا الله العلی العظیم ، سبحان الله رب السموات السبع و رب الأرضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و الحمد لله رب العالمین ".
مستحب است انسان قنوت را بلند بخواند. ولی برای کسی که نماز را به جماعت می خواند، اگر امام جماعت صدای او را بشنود، بلند خواندن قنوت مستحب نیست .
اگر عمدا قنوت نخواند قضا ندارد و اگر فراموش کند و پیش از آن که به اندازه رکوع خم شود یادش بیاید مستحب است بایستد و بخواند و اگر در رکوع یادش بیاید مستحب است بعد از رکوع قضا کند و اگر در سجده یادش بیاید مستحب است بعد از سلام نماز قضا نماید.
احکام نماز | احکام رکوع
در هر رکعت بعد از قرائت باید به اندازه ای خم شود که بتواند دست را به زانو بگذارد، و این عمل را رکوع می گویند.
اگر به اندازه رکوع خم شود ولی دست ها را به زانو نگذارد اشکال ندارد.
هرگاه رکوع را به طور غیر معمول به جا آورد، مثلا به چپ یا راست خم شود،اگر چه دست های او به زانو برسد صحیح نیست .
خم شدن باید به قصد رکوع باشد، پس اگر به قصد کار دیگری مثلا برای کشتن جانور خم شود، نمی تواند آن را رکوع حساب کند بلکه باید بایستد و دوباره برای رکوع خم شود، و به واسطه ی این عمل ، رکن زیاد نشده و نماز باطل نمی شود.
کسی که دست یا زانوی او با دست و زانوی دیگران فرق دارد، مثلا دستش خیلی بلند است که اگر کمی خم شود به زانو می رسد یا زانوی او پایین تر ازمردم دیگر است که باید خیلی خم شود تا دستش به زانو برسد باید به انداره ی معمول خم شود.
کسی که نشسته رکوع می کند باید به قدری خم شود که صورتش مقابل زانوها برسد، و بهتر است به قدری خم شود که صورت نزدیک جای سجده برسد.
انسان هر ذکری در رکوع بگوید کافی است ولی احتیاط واجب آن است که به قدر سه مرتبه "سبحان الله " یا یک مرتبه "سبحان ربی العظیم و بحمده "کمتر نباشد.
ذکر رکوع باید دنبال هم و به عربی صحیح گفته شود و مستحب است آن را سه یا پنچ یا هفت مرتبه بلکه بیشتر بگویند.
در رکوع باید به مقدار ذکر واجب ، بدن آرام باشد و در ذکر مستحب هم اگر آن را به قصد ذکری که برای رکوع دستور داده اند بگوید بنابر احتیاط واجب ، آرام بودن بدن لازم است .
اگر موقعی که ذکر واجب رکوع را می گوید، بی اختیار به قدری حرکت کند که از حال آرام بودن بدن خارج شود باید بعد ازآرام گرفتن بدن بنابر احتیاط واجب دوباره ذکر را بگوید ولی اگر کمی حرکت کند که از حال آرام بودن بدن خارج نشود، یا انگشتان را حرکت دهد اشکال ندارد.
اگر پیش از آن که به مقدار رکوع خم شود و بدن آرام گیرد عمدا ذکر رکوع را بگوید نمازش باطل است .
اگر پیش از تمام شدن ذکر واجب ، عمدا سر از رکوع بردارد نمازش باطل است ، و اگر سهوا سر بردارد چنانچه پیش از آنکه از حال رکوع خارج شود، یادش بیاید که ذکر رکوع راتمام نکرده ، باید در حال آرامی بدن دوباره ذکر را بگوید،و اگر بعد از آنکه از حال رکوع خارج شد، یادش بیاید، نماز او صحیح است .
اگر نتواند به مقدار ذکر در رکوع بماند در صورتی که بتواند پیش ازآنکه از حد رکوع بیرون رود ذکر را بگوید، باید در آن حال تمام کند. و اگر نتواند، در حال برخاستن ذکر را به قصد رجاء بگوید.
اگر به واسطه ی مرض و مانند آن در رکوع آرام نگیرد نماز صحیح است ، ولی باید پیش از آنکه از حال رکوع خارج شود، ذکر واجب یعنی "سبحان ربی العظیم وبحمده " یا سه مرتبه "سبحان الله " را بگوید.
هرگاه نتواند به اندازه ی رکوع خم شود باید به چیزی تکیه دهد و رکوع کند و اگر موقعی هم که تکیه داده نتواند به طور معمول رکوع کند باید به هر اندازه می تواند خم شود و اگر هیچ نتواند خم شود باید موقع رکوع بنشیند و نشسته رکوع کند، و احتیاط مستحب آن است که نماز دیگری هم بخواند و برای رکوع آن با سراشاره نماید.
کسی که می تواند ایستاره نماز بخواند اگر در حال ایستاده یا نشسته نتواند رکوع کند باید ایستاده نماز بخواند و برای رکوع با سر اشاره کند، و اگرنتواند اشاره کند باید به نیت رکوع چشم ها را هم بگذارد و ذکر آن را بگوید و به نیت برخاستن از رکوع چشم ها را باز کند و اگر از این هم عاجز است باید در قلب نیت رکوع کند و ذکر آن را بگوید.
کسی که نمی تواند ایستاده یا نشسته رکوع کند و برای رکوع فقط می تواند در حالی که نشسته است کمی خم شود یا در حالی که ایستاده است با سراشاره کند باید ایستاده نماز بخواند و برای رکوع با سر اشاره نماید و احتیاط مستحب آن است که نماز دیگری هم بخواند و موقع رکوع آن بنشیند و هر قدر می تواند برای رکوع خم شود.
اگر بعد از رسیدن به حد رکوع و آرام گرفتن بدن سر بردارد و دو مرتبه به قصد رکوع به اندازه رکوع خم شود نمازش باطل است ، و نیز اگر بعداز آنکه به اندازه رکوع خم شد و بدنش آرام گرفت به قصد رکوع به قدری خم شود که از اندازه رکوع بگذرد و دوباره به رکوع برگردد بنابر احتیاط واجب نمازش باطل است و بهتر آن است که نماز را تمام کند و از سر بخواند.
بعد از تمام شدن ذکر رکوع باید راست بایستد و بعد از آنکه بدن آرام گرفت به سجده رود، و اگر عمدا پیش از ایستادن یا پیش از آرام گرفتن بدن به سجده رود نمازش باطل است .
اگر رکوع را فراموش کند و پیش از آنکه به سجده برسد یادش بیاید باید بایستد بعد به رکوع رود و چنانچه به حالت خمیدگی به رکوع برگردد نمازش باطل است .
اگر بعد از آنکه پیشانی به زمین برسد یادش بیاید که رکوع نکرده ، بنابر احتیاط واجب باید بایستد و رکوع را به جا آورد، و نماز را تمام کند و دوباره بخواند. مستحب است پیش از رفتن به رکوع در حالی که راست ایستاده تکبیر بگوید و در رکوع زانوها را به عقب دهد و پشت را صاف نگه دارد و گردن را بکشد و مساوی پشت نگه دارد و بین دو قدم را نگاه کند و پیش از ذکر یا بعد از آن صلوات بفرستد و بعد از آنکه از رکوع برخاست و راست ایستاد، در حال آرامش بدن بگوید: "سمع الله لمن حمده ".
مستحب است در رکوع زن ها دست را از زانو بالاتر بگذارند و زانوها را به عقب ندهند.