فقیه فقید، عالم ربّانی و عارف صمدانی، آیت الله العظمى حاج آقا رحیم ارباب، فرزانه ای صاحب دل از خطه عالم خیز اصفهان بود.ایشان در کنار جامعیت علمی در علوم عقلی و نقلی، متخلق به اخلاق اسلامی و مهذب به تهذیب نفسانی و آراسته به کمالات روحی و خصایل نیکوی انسانی بود. پس از گذشت سی و اندی سال از عروج ملکوتی وی هنوز هم یاد و خاطره ایشان در ذهن و زبان مردم جاری است.
دکتر محمد جواد شریعت، که هر از گاهی توفیق درک حضور وی را داشته است از آن روزها برای ما چنین روایت می کند:
«سال یکهزار و سیصد و سى و دو شمسى بود، من و عده اى از جوانان پرشور آن روزگار پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلى دارد که ما نماز را به عربى بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسى نخوانیم؟ و عاقبت تصمیم گرفتیم که نماز را به فارسى بخوانیم و همینکار را هم کردیم. والدین ما کمکم از این موضوع آگاهى یافتند و به فکر چاره افتادند. آنها پس از تبادل نظر با یکدیگر تصمیم گرفتند که اول خودشان با نصیحت، ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نبود راه دیگرى برگزینند، چون پند دادن آنها مؤثر نیفتاد روزى ما را به نزد یکى از روحانیون آن زمان بردند و آن فرد روحانى وقتى فهمید ما به زبان فارسى نماز مىخوانیم به طرز اهانت آمیزى، ما را کافر و نجس خواند. و این عمل او ما را در کارمان راسخ تر و مصرتر ساخت.
عاقبت یکى از پدران، آنها را یعنى والدین دیگر افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت و روزى آنها نزد حضرت ایشان مىروند و موضوع را با ایشان درمیان مىگذارند و ایشان دستور مىدهند که در وقت معینى ما را به خدمت آقاى ارباب راهنمائى کنند.
در روز موعود، ما را که تقریباً پانزده نفر مىشدیم، به محضر مبارک ایشان بردند. در همان لحظه اول چهره نورانى و لبان خندان ایشان ما را مجذوب خود ساخت و آن بزرگمرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که اکنون با شخصیتى استثنایى مواجه هستیم.
ایشان در آغاز دستور پذیرایى از همه ما را صادر فرمودند، سپس رو به والدین ما کردند و فرمودند شما که نماز را به فارسى نمىخوانید فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید. وقتى آنها رفتند حضرت آیت الله ارباب رو به ما کردند و فرمودند بهتر است شما یکىیکى خودتان را به من معرفى کنید و هر کدام بگوئید که در چه سطح تحصیلى هستید و در چه رشته اى درس مىخوانید. پس از آن که امر ایشان را اطاعت کردیم، به تناسب رشته و کلاس هر کدام از ما پرسشهاى علمى طرح کردند و از درس هایى از قبیل جبر و مثلثات و فیزیک و شیمى و علوم طبیعى مسائلى پرسیدند که پاسخ اغلب آنها از عهده درس هاى نیم بندى که ما خوانده بودیم خارج بود، اما هر یک از ما از عهده پاسخ پرسشهاى ایشان برنمىآمد، با اظهار لطف حضرت ارباب مواجه مىشد که با لحن پدرانه اى پاسخ درست آن پرسشها را خودشان مىفرمودند. اکنون ما مىفهمیم که ایشان با طرح این سئوالات قصد داشتند ما را خلع سلاح کنند و به ما بفهمانند که آن دروس جدیدى را که شما مىخوانید من بهترش را مىدانم ولى به آنها مغرور نشدهام.
حاج آقا رحیم ارباب در کنار جامعیت علمی در علوم عقلی و نقلی، متخلق به اخلاق اسلامی و مهذب به تهذیب نفسانی و آراسته به کمالات روحی و خصایل نیکوی انسانی بود. پس از گذشت سی و اندی سال از عروج ملکوتی وی هنوز هم یاد و خاطره ایشان در ذهن و زبان مردم جاری است.
پس از اینکه همه ما را خلع سلاح کردند به موضوع اصلى پرداختند و فرمودند: والدین شما نگران شدهاند که شما نمازتان را به فارسى مىخوانید، آنها نمىدانند که من کسانى را مىشناسم که، نعوذبالله، اصلاً نماز نمىخوانند. شما جوانان پاک اعتقادى هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت. من در جوانى مىخواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم اما مشکلاتى پیش آمد که نتوانستم به این خواسته جامه عمل بپوشم، اکنون شما به خواسته دوران جوانى من لباس عمل پوشانیده اید، آفرین به همت شما. اما من در آن روزگار به اولین مشکلى که برخوردم ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابد شما آن مشکل را حل کردهاید. اکنون یک نفر از شما که از دیگران بیشر مسلط است به من جواب دهد که «بسم الله الرحمن الرحیم» را چگونه ترجمه کرده است. یکى از ما به عادت محصلین دستش را بالا گرفت و داوطلب پاسخ به حضرت آیت الله ارباب شد. جناب ایشان با لبخند فرمودند که خوب شد که طرف مباحثه ما یک نفر است، زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند برنمىآمدم. بعد رو به آن جوان کردند و فرمودند: خوب بفرمائید که بسم الله را چگونه ترجمه کردهاید؟ آن جوان گفت «بسم الله الرحمن الرحیم» را طبق عادت جارى ترجمه کردهایم: به نام خداوند بخشنده مهربان.
حاج آقا ارباب با لبخندى فرمودند: گمان نکنم که ترجمه درست بسم الله چنین باشد. در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عیبى ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نیست زیرا اسم عَلَم (=خاص) است براى خدا و اسم عَلَم را نمىتوان ترجمه کرد. مثلاً اگر اسم کسى «حسن» باشد نمىتوان به او گفت «زیبا». درست است که ترجمه «حسن» زیباست اما اگر به آقاى حسن بگوئیم آقاى زیبا حتماً خوشش نمىآید. کلمه الله اسم خاص است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مىکنند، همانگونه که یهود خداى متعال را «یهوه» و زردشتیان «اهورامزدا» مىگویند. بنابراین نمىتوان «الله» را ترجمه کرد، بلکه باید همان لفظ جلاله را به کار برد.
خوب بگویید ببینم «رحمن» را چگونه ترجمه کرده اید؟
رفیق ما پاسخ داد که رحمن را بخشنده معنى کردهایم. حضرت ارباب فرمودند: این ترجمه بد نیست ولى کامل هم نیست زیرا رحمن یکى از صفات خداست که شمول رحمت و بخشندگى او را مىرساند و این شمول در کلمه بخشنده نیست، یعنى در حقیقت رحمن یعنى خدائى که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم مىکند و همه را در کنف لطف و بخشندگى خود قرار مىدهد از جمله آن که نعمت رزق و سلامت جسم و امثال آن عطا مىفرماید. در هر حال ترجمه بخشنده براى رحمن در حد کمال ترجمه نیست. خوب، رحیم را چطور ترجمه کرده اید؟ رفیق ما جواب داد که رحیم را به «مهربان» ترجمه کرده ایم.
کلمه الله اسم خاص است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مىکنند، همانگونه که یهود خداى متعال را «یهوه» و زردشتیان «اهورامزدا» مىگویند. بنابراین نمىتوان «الله» را ترجمه کرد، بلکه باید همان لفظ جلاله را به کار برد.
نماز بازدارنده از فحشاء و منکرات
سوره عنکبوت ، آیه :45
اتل ما اوحی الیک من الکتاب واقم الصلاه ان الصلاه تنهی عن الفحشاء والمنکر ولذکر الله اکبر والله یعلم ما تصنعون
هر چه را از این کتاب بر تو وحی شده است تلاوت کن و نماز بگزار ،که نماز آدمی را از فحشا و منکر باز می دارد و ذکر خدا بزرگ تر است وخدابه کارهایی که می کنید آگاه است
یاد خدا مایه آرامش دلها
سوره رعد ، آیه 28 :
الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب
آنان که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرامش می یابد آگاه باشید که دلها به یاد خدا آرامش می یابد
نماز سبب رستگاری
سوره اعلی ، آیه 15 :
وذکر اسم ربه فصلی
آنان که نام پروردگار خود را بر زبان آوردند و نماز گزاردند
نماز و یاد خدا
سوره طه ، آیه 14 :
اننی انا الله لا اله الا انا فاعبدنی واقم الصلاه لذکری
خدای یکتا من هستم هیچ خدایی جز من نیست پس مرا بپرست و تا مرا یاد کنی نماز بگزار
نماز، کارخانه انسان سازی
سوره معارج ، آیه -21 25 :
((21 واذا مسه الخیر منوعا ((22 الا المصلین
و چون مالی به دستش افتد بخل می ورزد . مگر نماز گزارندگان :
((23 الذین هم علی صلاتهم دائمون
آنان که به نماز مداومت می ورزند ،
( 24) والذین فی اموالهم حق معلوم
و آنان که در اموالشان حقی است معین ،
( 25) للسائل والمحروم
برای گدا و محروم
ادامه مطلب ...
پیامبر (ص ) :
الصلوة ، معراج المؤمن
نماز، معراج مؤمن است .
( کشف الاسرار، ج 2، ص .676 سرالصلوة ، ص 7، اعتقادات مجلسی ، ص 29 )
نماز نور مؤمن
پیامبر (ص ) :الصلوة نور المؤمن
نماز نور مؤمن است .
( شهاب الاخبار، ص .50 نهج الفصاحه ، ص 396 )
نشانه ایمان
پیامبر (ص ) :علم الایمان الصلوة
علامت و نشانه ایمان نمازاست .
( شهاب الاخبار، ص 59 )
نماز ستون دین
پیامبر (ص ) :الصلوة عماد دینکم
نماز، پایه و ستون دین شماست .
( میزان الحکمه ، ج 5، ص 370 )
تقرب به وسیله نماز
امام کاظم (ع ) :افضل ما یتقرب به العبد الی الله بعد المعرفة به ، الصلوة
بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب
پیدا می کند، نماز است .
( تحت العقول ، ص 455 )
پرچم اسلام
پیامبر (ص ) :علم الاسلام الصلاة
نماز، پرچم اسلام است .
( کنز العمال ، ج 7، ص ,279 حدیث 1887 )
نماز وسیله تقرب مؤمن
پیامبر (ص ) :ان الصلوة قربان المؤمن
همانانماز خواندن وسیله نزدیکی مؤمن به خداست .
( کنز العمال ، حدیث 18907 )
نماز و پایه های دین
امام باقر (ع ) :بنی الاسلام علی خمس : الصلوة و الزکوة و الصوم و الحج و الولایة
اسلام بر روی پنج پایه بنا شده است : نماز، روزه ،زکات ، حج ، ولایت .
( کافی ، ج 2، ص 17 )
اهل بیت (ع ) و اقامه نماز
امام حسین (ع ) :"الذین ان مکنا هم فی الارض اقاموا الصلاة " قال : هذه فینا اهل البیت
(در تفسیر آیه ) "کسانی که اگر ما به آنها در زمین قدرت و حکومت دهیم ،
نماز را به پا می دارند" فرمود: این در مورد ماخاندان اهل بیت است .
( بحار الانوار، ج ,24 ص 166 )
نماز آخرین توصیه انبیاء
امام صادق (ع ) :احب الاعمال الی الله - عز وجل - الصلوة و هی اخر وصایا الأنبیاء
نماز، بهترین کارها نزد خداوند و آخرین وصیتهای پیامبران الهی است .
( میزان الحکمة ، ج 5، ص 397 )
جایگاه نماز
پیامبر (ص ) :موضع الصلوة من الدین کموضع الرأس من الجسد
جایگاه نماز در دین ، مانند جایگاه سر در بدن است .
( کنز العمال ، ج 7، حدیث 18972 )
سیمای دین
امام علی (ع ) :لکل شی ء وجه و وجه دینکم الصلاة
هر چیز دارای سیماست ، سیمای دین شما نماز است .
( بحار الانوار، ج ,82 ص 227 )
وصیت امیرالمؤمنین (ع )
امام علی (ع ) :الله ، الله فی الصلوة ، فانها عموددینکم
خدا را، خدا را درباره نماز، چرا که ستون دین شماست .
( نهج البلاغه ، نامه ها، ص 47 )
کلید بهشت
پیامبر (ص ) :الصلوة مفتاج الجنة
نماز کلید بهشت است .
( نهج الفصاحه ، حدیث 1588 )
تداوم نماز و انتظار
پیامبر (ص ) :لا یزال العبد فی صلوة ما انتظر الصلوة
بنده مادام که منتظر نماز است در حال نماز است .
( نهج الفصاحه ، ص ,527 حدیث 2538 )
ادامه مطلب ...
اندر فواید نماز شب
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
بر شما باد به برپایی نماز شب؛ زیرا این عمل، شیوه بندگانی است که با آن به پروردگارشان نزدیک میشوند و از گناهان پاک میگردند.[1] حاملان قرآن و شب زندهداران، بزرگواران و آبرومندان امتم هستند.[2] بهترین شما کسی است که سخنان پاکیزه گوید و میهمان پذیر باشد و طعام دهد و شب هنگام در حالی که مردم خوابند، برخیزد و نماز بگزارد.[3]
از امام صادق(علیهالسلام) روایت شده که هر کس در پایان نماز وتر، هفتاد مرتبه «استغفر الله ربی و اتوب الیه» بگوید و تا یک سال بر آن مداومت کند نام او در زمره «المستغفرین بالاسحار»[4] نگاشته میشود.[5]
و نیز روایت است که خدای تعالی به حضرت داوود وحی فرمود: ای داود، همواره در تاریکی شب استغفار کن، که هر کس وقتی مردم خوابند، تنها برای من به نماز بایستد، فرشتگانم را فرمان دهم تا برای او استغفار کنند و بهشت ویژه من او را آرزو کند و هر تر و خشکی برای او دعا خواند.[6]
ای داود! همانا من بندگانی دارم که از میان دیگران مرا دوست میدارند و من هم آنان را دوست دارم. آنها مشتاق مناند و من نیز مشتاق آنانم؛ آنان مرا یاد میکنند، من هم آنها را یاد میکنم، آنان به من مینگرند، من نیز به آنان مینگرم (ای داود!) اگر تو نیز به طریقت آنان گام نهی تو را هم دوست خواهم داشت و چنانچه از راه آنان بازگردی تو را دشمن میدارم.
(داود) گفت: پروردگارا! نشانه اینان چیست؟
خداوند فرمود: چشم به سایه روز دوختهاند؛ چنانکه چوپان به رمه خود چشم دوخته است، اینان غروب آفتاب را آرزو دارند، چونان که پرنده بازگشت به سوی لانهاش را آرزو میکند و چون شب همه جا را بپوشاند و با تاریکی درآمیزد و بسترها پهن گردند و تختخوابها برپا شوند و هر دوستداری با دوستدارش خلوت کند، اینان قدمهایشان را به سوی من میگمارند و گونههایشان را (بر زمین) میگسترانند و با سخنان من مرا میخوانند و به خاطر نعمتهایم نشسته، ایستاده، در حال رکوع و سجده لابه کرده، ضجه میزنند و گاه گریهکنان آه میکشند و شکوه میکنند، من آنان را میبینم که به خاطر من چه تحملی میکنند و میشنوم که از دوستی (دوری) ام گلایه دارند.
(ای داود) نخستین چیزهایی که به آنان میدهم سه چیز است؟
1ـ از نور خویش در دلهایشان میافکنم (در نتیجه) آنان از من آگاه میشوند؛ چونان که من از آنان آگاهم.
بر او علم یک ذره پوشیده نیست که پیدا و پنهان به نزدش یکی است
2ـ اگر آسمانها و زمین و هر آنچه در آنهاست، در ترازوی عملشان قرار گیرد، من همه اینها را اندک میشمارم.
3ـ رویکردم به سوی آنان است،
(ای داوود) از نگاه تو، آنکه را من به سویش رو کنم (آیا) کسی میداند که میخواهم چه به او عطا کنم؟[7]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) میفرماید:
خداوند ابراهیم(علیهالسلام) را به دوستی بر نگزید؛ جز به این خاطر که میهمان نواز بود و در حالی که مردم به خواب بودن او به نماز شب میایستاد.[8]
به نیمه شب که همه مستِ خوابِ خوش باشند من و خیال تو و نالههای دردآلود
امام خمینی(ره) ذیل همین روایت میفرماید:
«در فضیلت نماز شب تنها همین روایت برای اهل آن بسنده است، ما نمیدانیم خلعت خلت (دوست شدن با خداوند) چه خلعتی است و این که حق تعالی بندهای را به دوستی برگزیند، چه مقامی است؟ تمام عقلها از تصور آن درماندهاند؛ اگر همه بهشتها را به خلیل (دوست خدا) بدهند، او به آنها نگاه هم نکند؛ برای مثال، اگر کسی را دوست بداری و او نزد تو عزیز باشد و برتو وارد شود، تو با وصال جمال و دیدار او از هر ناز و نعمتی باز مانی و بینیاز گردی، و این مثل با دوستی حق تعالی بسیار بیتناسب و فرق بین مشرقین است.[9]
چنانچه بیداری شب انسان را به حقیقت و سرّ نماز آگاه کند و با ذکر و فکر حق انس بگیرد و شبها، مطیه[10] معراج قرب او شود، که دیگر جز جمال جمیل حق برای او چیزی نتواند بود.»[11]
از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) روایت است که: هرگاه خداوند نماز شب را روزی مرد و زنی میفرماید و او از خواب برخیزد و با اخلاص تنها برای خدا وضوی کاملی بسازد و با نیتی راستین و دلی درست و دور از بدیها و با خشوع و دیدهای گریان به نماز بایستد، خداوند نه صف از ملائکه را پشت سر او قرار میدهد؛ چونان که عدد هر صف را جز خداوند کسی نتواند بشمارد؛ به گونهای که یک سر صف در مشرق و طرف دیگر آن در مغرب باشد و چون از نماز فارغ شود، به عدد ملائکه بر او درجات بنویسند.[12]
[1]- رموز نماز، ص 189. برگرفته از، کتاب دعوات ابن راوندی.
[2]- نک: صدوق، خصال.
[3]- بحارالانوار.
[4]- سوره آل عمران: آیه 17.
[5]- محاسن برقی: ص 54 ـ مجمع البیان و تفسیر نورالثقلین، ذیل آیه یاد شده ـ خصال صدوق، ح 1184 ـ وسائل الشیعه: باب 10.
[6]- نک: میرزا جواد ملکی تبریزی، رساله لقاء الله: ص 129.
[7]اسرار الصلوة: ص 454ـ456.
[8]- میزان الحکمة: ج 5، ص 417، ح 10438.
[9]- نک: اربعین حدیث، حضرت امام خمینی: ج 1، ص 203.
[10]- چهارپایی که بر آن سوار شوند. فرهنگ عمید
[11]- ر.ک: اربعین حدیث: ص 204.
[12]- وسائل الشیعه: ج 5، ح 29 ـ بحارالانوار: ج 84، ص 136 ـ امالی صدوق: ص 24 ـ میزان الحکمة: ج 5، ص 419، ح 10452.
روح نماز
نماز باز دارنده از فحشا و منکرات است. نماز و صلات از وصلت و پیوند است، یا از زیارت و دیدار. حضرت امیر علیه السلام در تفسیر قد قامت صلواة فرموده : یعنى وقت دیدار یا رحمت فرا رسید. (1)
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هر کس نمازش او را از زشتى و گناه باز ندارد، از خدا دورتر میشود. نماز کسى که از نمازش اطاعت نمیکند نماز نیست. اطاعت نماز یعنى بازداشتن از گناه و زشتى.
روایت است یکى از انصار همراه پیامبر نماز میخواند، ولى مرتکب گناه میشد. به پیامبر گفتند، فرمود: بالاخره روزى نمازش از گناه باز خواهد داشت چندى نگذشت که توبه کرد!
امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس میخواهد بداند نمازش قبول شده یا نه، بنگرد آیا نمازش او را از فحشا و منکر باز داشته است یا نه؟ به هر مقدار که باز داشته، همان مقدار از نمازش پذیرفته شده است. نماز بى روح تأثیرى در جلوگیرى از گناه ندارد. و این حقیقتى قرآنى است. نمازى که خاصیت بازدارندگى از گناه را نداشته باشد، تنها شکلى از نماز و اسکلتى بى روح است. هر مقدار که نماز روح داشته باشد، تاثیر گذار است. نماز بى روح نوعى نفاق است. نفاق آنست که خشوع اندام، بیش از خشوع دل و درون باشد. هر مقدار از نماز که فاقد روح باشد، به سوى خدا بالا نمیرود. آیات و روایات نشان میدهد نماز، تنها اعمال و حرکات ظاهرى نیست.
خداوند میفرماید "واى بر نمازگزارانى که در نمازشان اهل سهو و سهل انگارى هستند". این آیه غفلت نمازگزاران را مذمت و سرزنش میکند، با آن که نماز میخوانند. مؤمنانى رستگارند که در نمازشان خاشع باشند. نماز را براى یاد من بر پا دار. نماز را در حال مستى نخوانید تا آنکه بدانید چه میگویید.(2)گفتهاند مستى، هم مستى شراب است و هم مستى دنیا، چرا که مست نمیفهمد چه میگوید.
امام صادق فرمود: هر کس میخواهد بداند نمازش قبول شده یا نه، بنگرد آیا نمازش او را از فحشا و منکر باز داشته است یا نه؟ به هر مقدار که باز داشته، همان مقدار از نمازش پذیرفته شده است. نماز بى روح تأثیرى در جلوگیرى از گناه ندارد
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند به نمازگزارى که قلبش همراه دلش حاضر نباشد نمینگرد. وقتى نماز واجب میخوانى، سر وقت بخوان، به گونه نماز وداع کننده اى که میترسد دیگر بازگشتى نداشته باشد. یعنى گویا آخرین نماز است.
حضرت ابراهیم که درود خدا بر او باد هنگام نماز و نیایش، نالهاش از مسافتی طولانی شنیده میشد و در نمازش مثل بیمناکان، زارى میکرد. به نقل از یکى از همسران پیامبر: رسول خدا صلى الله علیه و آله با ما مشغول صحبت بود، وقت نماز که میرسید گویى ما را نمیشناخت.
امیرالمومنین علیه السلام هنگام وضو از بیم خدا رنگ از چهرهاش میپرید و هر گاه وقت نماز میرسید، میلرزید و رنگ به رنگ میشد. علت آنرا پرسیدند، فرمود: هنگام اداى امانتى رسیده است که آسمانها و زمین از پذیرفتن آن ابا کردند و ترسیدند.
مرگ بریده شدن علاقه روح از بدن است .مرگ یعنى آغاز سفر از این دنیا به سراى آخرت
بعد از مرگ، انسان را به جایى منتقل مى کنند که نامش قبر است، و قبر منزل موقتى مردگان مى باشد. در هنگام مرگ و قبض روح، ممکن است سختیها و شداید فراوانى - در اثر اعمال و افکارى که در دنیا کسب نموده است - به انسان هجوم آورد. و بعد از این ناراحتیها و رنجهاى عالم قبر و برزخ شروع مى شود، تاریکى و ظلمت قبر، سوال نکیر و منکر، فشار قبر، حمله حیوانات گوناگون به بدن و...
آدمى، باید خود را براى چنین سفرى آماده سازد و از حالا به فکر سختىهاى راه طولانى خود باشد. و اینجاست که نماز - این باشکوهترین عمل عبادى الهى - به یارى انسان مى شتابد و از او در بحرانى ترین و طوفانى ترین لحظات، دستگیرى مىنماید، چنانکه پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: ملک الموت به من گفت که: هر کس مواظب اوقات نمازهاى پنجگانهاش باشد، من از مادر به او مهربانتر مى باشم . (1)
امام صادق علیه السلام فرمود: ان ملک الموت، یدفع الشیطان عن المحافظ على الصلاة و یلقنه شهادة ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله، فى تلک الحالة العظیمة (2)
در تاریکى شب، دو رکعت نماز بخوان، برای (رهایی از) وحشت قبرها.
ملک الموت به هنگام قبض روح، شیطان را از آن انسانى که بر نمازش محافظت داشته دفع مىکند، و در آن حالت هولناک و پر وحشت، شهادت به توحید و رسالت را به او تلقین مىکند.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: الصلاة شفیع بینه و بین ملک الموت و انس فى قبره و فراش تحت جنبه و جواب لمنکر و نکیر (3)
نماز شفیع نمازگزار در نزد ملک الموت و مونس در قبر و بسترى نیکو در قبر و پاسخ، به سوال نکیر و منکر مىباشد.
سعید بن جناح مىگوید: در مدینه، در منزل امام محمد باقر علیه السلام بودم .حضرت ابتدا، بدون اینکه سوالى شده باشد، فرمود: "من اتم رکوعه، لم تدخله وحشه فى قبره" (4) هر کس رکوع خود را در درست و کامل به جاى آورد، وحشت قبر به او راه نیابد.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: "ما من عبد، اهتم بمواقیت الصلاة و مواضع الشمس، الا ضمنت الروح عند الموت و انقطاع الهموم و الاحزان و النجاة من النار" (5)
بندهاى نیست که به وقتهاى نماز و مواضع خورشید، اهتمام دارد، مگر اینکه راحتى و آسایش در موقع مرگ و از بین رفتن ناراحتیها و غمها و رهایى از آتش را برایش ضمانت مىنمایم .
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: صلاه اللیل، سراج لصاحبها فى القبر (6) نماز شب، چراغى است براى صاحبش در قبر.
خداوند به یکى از پیامبرانش خطاب نموده، فرمود: "قم فى ظلمة اللیل، اجعل قبرک روضة من ریاض الجنة" تیرگى شب، به عبادت برخیز تا قبر تو را باغى از باغهاى بهشت قرار دهم .
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: ان القبر ینادى کل یوم بخمس کلمات، انا بیت الفقر، فاحملوا الىّ کنزا، انا بیت الظلمة فاحملوا الىّ سراجا،... قبر در هر روز به این کلمات پنجگانه ندا در مى دهد، من خانه فقر و تهیدستیم ، پس ذخیرهاى براى خودتان به اینجا بفرستید. من خانه تاریکىام، چراغى در این خانه بیاورید،... گفته شد: آنها کدامند؟ حضرت فرمود: "و اما السراج فصلاة اللیل و اما الکنز فکلمه شهاده لا اله الا الله" ... چراغ این خانه ظلمانى، نماز شب است و گنج آن، کلمه شهادت لا اله الا الله و... مى باشد. (7)
حضرت رضا فرمود: بر شما باد به نماز شب ! بندهاى نیست که آخر شب برخیزد و هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر را بجاى آورد، و در قنوت وتر، هفتاد مرتبه استغفار کند، مگر آنکه پاسخ داده شود به ایمنی از عذاب قبر و از عذاب جهنم و نیز عمرش طولانى شود (8)
وقتى که جناب ابوذر غفارى (ره) به مکه معظمه مشرف گردیده بود نزد کعبه ایستاد، و خطاب به مردمى که براى حج از اطراف عالم در مسجد الحرام جمع گشته بودند، فرمود:
چراغ این خانه ظلمانى، نماز شب است و گنج آن، کلمه شهادت لا اله الا الله و...
سلام کلمهایست زیبا که هم بر کام شیرین میآید و هم با معنای خوشش، رابطهی میان گویند و شنوندهاش را گرم میکند.
سلام به معنی سلامتی و امنیت است و وقتی بر کسی سلام میدهی، به او میگویی که تو از سوی من در امانی و خیالت تخت که تا با منی خاطرت آسوده خواهد بود. و خلاصه آنکه سلامت یعنی سرت سلامت!
سلام را معمولا وقتی میگویی که با کسی چهره به چهره شوی، آنگاه است که حضورت را با طنین سلام، سبز میکنی و نیز خاطر او را.
به نماز فکر کردهای؟ در آن پایان نماز حواست هست که با چه کسانی مواجه میشوی و بر آنان گلِ سلام هدیه میکنی؟
... وقتی که نماز را به انتها میرسانی شهادتین را که گفتی بعد از صلوات بر پیامبر و خاندانش شروع به دادن سلام میکنی. سلام اول، یعنی همان جمله "السلام علیک ایها النبى..." کاملا مشخص است که خطاب به پیامبر گرامى اسلام مىباشد. همچنان که قرآن به آن سفارش کرده است (احزاب، 56).
اما سلامهای بعدی چه؟
جملهی "السلام علینا و علی عباد الله الصالحین" خطاب به خودمان و بندگان نیکوکار خدا (به ویژه در نماز جماعت) است. مسلمانان، در هر نمازى پیوند دوستى با همهی بندگان نیکوکار خدا را به خود تلقین مىکنند و درود صلح را بر بندگان نیکوکار مىفرستند.
و جمله "السلام علیکم و رحمةالله و برکاته" بنابر قولی، خطاب به انبیا، ملائکه و امامان معصوم مىباشد.(1) و بنابر قولی دیگر، خطاب به جمیع مؤمنان؛ یعنى سلام و رحمت و برکات خداوند برشما مؤمنان.(2)
در پایان ملاقتت با خدا؛ وقتی که از عرش برمیگردی، اولین کسی که با او مواجه میشوی رسول خداست.
حال خودت را تصور کن که در مقابل پیامبر خدا نشستهای؛ که این تصور نیست، بلکه واقعیت است؛ حالا خودت بگو که چگونه به او سلام میکنی؟
_______________________________
بخشنامه براى نماز اوّل وقت
امام على علیه السلام پس از آنکه محمد بن ابى بکر را براى فرماندارى مصر انتخاب کرد، دستور العملى نسبت به نماز اوّل وقت به او نوشت:
«صَلّ الصّلاةَ لِوقْتِها المُؤَقّت لها، و لا تُعجِّل وقتها لِفَراغ، و لاتُؤخِّرها لاشْتِغالٍ وَ اعْلمْ انّ کُلّ شى ءٍ مِنْ عملک تَبَعٌ لِصلاتِکَ »
(نماز را در وقت اختصاصى خودش بخوان " اوّل وقت "، و چون بیکار شدى در انجام نماز شتاب نکن، یا چون به کارى مشغول هستى آن را تأخیر میانداز، و بدان که تمام اعمال تو، درگرو قبولى نماز تو مى باشد)(1)
و نامه 52 نهج البلاغه را براى همه استانداران و فرمانداران جهت تعیین "اوقات نماز" به صورت بخشنامه مى فرستد؛
( إلى اءمراء البلاد فى معنى الصلاة )
اوقات الصلوات الیومیّة
اَمَّا بَعْدُ، فَصَلُّوا بِالنَّاسِ الظُّهْرَ حَتَّى تَفى ءَ الشَّمْسُ مِنْ مَرْبِضِ الْعَنْزِ، وَ صَلُّوا بِهِمُ الْعَصْرَ وَ الشَّمْسُ بَیْضَاءُ حَیَّةٌ فى عُضْوٍ مِنَ النَّهَارِ حِینَ یُسَارُ فِیهَا فَرْسَخَانِ.
وَ صَلُّوا بِهِمُ الْمَغْرِبَ حِینَ یُفْطِرُ الصَّائِمُ، وَ یَدْفَعُ الْحَاجُّ إِلَى مِنًى.
وَ صَلُّوا بِهِمُ الْعِشَاءَ حِینَ یَتَوَارَى الشَّفَقُ إِلَى ثُلُثِ اللَّیْلِ، وَ صَلُّوا بِهِمُ الْغَدَاةَ وَ الرَّجُلُ یَعْرِفُ وَجْهَ صَاحِبِهِ، وَ صَلُّوا بِهِمْ صَلاَةَ اضْعَفِهِمْ، وَ لا تَکُونُوا فَتَّانِینَ.
(نامه به فرمانداران شهرها درباره وقت نماز)
وقت هاى نماز پنچگانه
"پس از یاد خدا و درود! نماز ظهر را با مردم وقتى بخوانید که آفتاب به طرف مغرب رفته،(=زمانی که خورشید رو به زوال گذارده تا یقین به ظهر شرعی حاصل شود)، سایه آن به اندازه دیوار خوابگاه( آغل) بُز گردد، و نماز عصر را با مردم هنگامى بخوانید که خورشید سفید و جلوه دارد، و در پاره اى از روز که تا غروب مى شود دو فرسخ راه پیمود.(یعنی زمانی که آفتاب هنوز سفید رنگ و نمودار است برخلاف زمانی که آفتاب رو به زردی گذاشته و طلایی رنگ است و در این زمان، چندان از روز باقی مانده که می توان تا غروب دو فرسنگ راه را طی کرد).
و نماز مغرب را با مردم زمانى بخوانید که روزه دار افطار، و حاجى از عرفات به سوى مِنى کوچ مى کند.
و نماز عشاء را با مردم وقتى بخوانید که شَفَق پنهان مى گردد تا یک سوّم از شب بگذرد، و نماز صبح را با مردم هنگامى بخوانید که شخص چهره همراه خویش را بشناسد( یعنی زمانی که هوا چندان روشن است که شخص می تواند چهره رفیق خود را باز شناسد)، و در نماز جماعت در حد ناتوان آنان نماز بگذارید، و فتنه گر مباشید." (2)
اشاره:
دم دمای غروب بود؛ غروب یک روز دل انگیز بهاری، شتابزده و سراسیمه وارد مسجد شد. با عجله وضویی ساخت و به نماز ایستا د. من که از نزدیک ناظر این منظره بودم نا خود آگاه به یاد حدیثی افتادم از امام صادق علیه السلام که در واپسین لحظات زندگی به اقوام و کسان خود فرموده بودند:
مردم بدانید هر که نماز را خوار و سبک بشمارد از شفاعت ما محروم خواهد شد.
یکی از مصادیق کوچک شمردن نماز همین است که انسان نمازش را در آخر وقت بخواند.
مرحوم سید علی قاضی استاد اخلاق و عرفان علامه طباطبایی روزی خطاب به شاگردانشان بدین مضمون فرموده بودند:
اگر کسی بخواهد به درجات بالایی از عرفان نایل شود راهش این است که نمازش را در اول وقت بخواند. شما تجربه کنید اگر خلاف این بود مرا تا ابد لعن کنید.
در باب اهمیت اقامه نماز در اول وقت و نیز آثار و پیامدهای سبک شمردن نماز سخن بسیار گفته اند. در این رابطه بخشی از سخنان استاد مطهری را در زیر آورده ایم.این سخنان از زبان عالمی عامل و فرزانه چون استاد شهید مطهری، شنیدنی و نکته آموز است.
سایت تبیان
ابوالقاسم شکوری
***********
«یکی از گناهان، استخفاف نماز یعنی سبک شمردن نماز است. نماز نخواندن یک گناه بزرگ است و نماز خواندن اما نماز را خفیف شمردن، استخفاف کردن، بی اهمیت تلقی کردن گناه دیگری است.
پس از وفات امام صادق علیه السلام، ابوبصیر آمد به ام حمیده تسلیتی عرض کند. ام حمیده گریست.
ابوبصیر هم که کور بود گریست. بعد ام حمیده به ابوبصیر گفت:
ابوبصیر! نبودی و لحظه آخر امام را ندیدی، جریان عجیبی رخ داد.
مسجد خانه خدا در زمین مرکز وحی و منبع فیوضات معنوی و برکات گوناگون برای نمازگزاران و جامعه اسلامی است. بیگمان مکانی که چنین جایگاهی نزد خداوند دارد، حضور در آن، آثار فراوانی را خواهد داشت و بدون تردید شامل حال مکلفان و حاضران در مسجد اعم از زن و مرد نیز خواهد بود که در مقاله زیر پیرامون آن سخن خواهیم گفت.
آثار حضور در مسجد چنان متنوع است که به سختی می توان پیرامون تمامی آنها سخن گفت؛ چنانکه در یکی از احادیت امام علی علیه السلام، برای حضور در مسجد هشت اثر برشمرده شده است:
«من اختلف الی المسجد اصاب احدی الثمان؛ اخا مستفادا فی الله، او علما مستطرفا او آیة محکمة او یسمع کلمة تدل علی هدی، او رحمة منتظره او کلمة ترده عن ردی، او یترک ذنبا خشیة او حیاء»
کسی که به مسجد رفت و آمد میکند، یکی از منافع هشتگانه نصیب او میشود: برادری مفید و با ارزش در راه خدا، یا علم و دانش نو، یا دلیل و برهان محکم [برای تثبیت عقاید مییابد.] یا کلماتی که موجب هدایت شود [میشنود]، یا رحمت مورد انتظاری [شامل حال او میشود]، یا مواعظی که او را از فساد و گناه باز دارد.[میشنود،] یا به خاطر ترس یا حیا و آبروی خود گناهی را ترک می کند.
برخی از آثار حضور در مسجد را میتوان به شرح زیر مورد مطالعه قرار داد:
از مساجد به عنوان خانههای خدا در زمین و نیز خانههای متقیان و مؤمنان یاد شده است. این عنوان به خوبی ماهیت عبادی مسجد را نشان میدهد و اینکه مسجدها، اولاً و اساسا برای ایجاد ارتباط بین بنده و معبود او و اعلام بندگی و عبودیت برای آفریدگار بنا میشوند. بر این اساس نیز اصلیترین اثر حضور در آن در بعد عبادی خواهد بود:
«و اقیموا وجوهکم عند کل مسجد و ادعوه مخلصین له الدین کما بداکم تعودون»
[هنگام عبادت] در هر مسجد به سوی او توجه کنید و او را بخوانید و دین [خود] را برای او خالص کنید. همچنان که در آغاز شما را آفرید، بار دیگر در رستاخیز باز میگردید.»
یکی از ویژگیهای برجسته تربیت شدگان مکتب جناب شیخ رجبعلی خیاط، حضور قلب در نماز است. و این نبود مگر بدین جهت که شیخ برای جسد بی روح نماز، ارزش چندانی قائل نبود و میکوشید علاقمندان او حقیقتاً نمازگزار باشند.
در رهنمودهای جناب شیخ درباره نماز چهار نکته اساسی وجود دارد که هر چهار مورد برگرفته از متن قرآن و احادیث اسلامی است:
شیخ رجبعلی خیاط معتقد بود همانگونه که عاشق از سخن گفتن با معشوق خود لذت میبرد، نمازگزار باید از راز و نیاز با خدای خود احساس لذت کند. او شخصاً چنین بود و اولیای الهی همگی چنیناند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) لذت خود از نماز را این گونه توصیف میفرمایند:
«جعل الله جل ثناؤه قرة عینی فی الصلاة، و حبّب إلی الصلاة کما حبّب إلی الجائع الطعام، و إلی الظمآن الماء، و إنّ الجائع إذا أکل شبع، و إنّ الظمآن إذا شرب روی، و أنا لا أشبع من الصلاة؛ خداوند (جل ثناؤه) نور دیده مرا در نماز قرار داد و نماز را محبوب من گردانید، همچنان که غذا را محبوب گرسنه و آب را محبوب تشنه. (با این تفاوت که) گرسنه هر گاه غذا بخورد سیر میشود و تشنه هر گاه آب بنوشد سیراب میشود، اما من از نماز سیر نمیشوم.»
یکی از شاگردان شیخ، که حدود سی سال با او بوده میگوید: خدا شاهد است که من میدیدم در نماز، مثل یک عاشق در مقابل معشوقش ایستاده، محو جمال اوست.
مؤدب بودن نمازگزار در محضر آفریدگار متعال، یکی از مسایلی است که اسلام به آن اهمیت بسیاری داده است. امام سجاد علیهالسلام در این باره میفرماید:
«و حق الصلاة أن تعلم أنها وفادة إلی الله عز و جل، و أنک فیها قائم بین یدی الله عز و جل فإذا علمت ذلک قمت مقام الذلیل الحقیر، الراغب الراهب، الراجی الخائف، المستکین المتضرع، و المعظم لمن کان بین یدیه بالسکون و الوقار، و تقبل علیها بقلبک و تقیمها بحدودها و حقوقها.
حق نماز این است که بدانی نماز، وارد شدن بر خدای عز و جل است و تو با نماز در پیشگاه خداوند عز و جل ایستادهای، پس چون این را دانستی، باید همچون بندهای ذلیل و حقیر، راغب و راهب و امیدوار و بیمناک و بینوا و زاری کننده باشی و به احترام کسی که در مقابلش ایستادهای با آرامش و وقار بایستی و با دل به نماز رو کنی و آن را با رعایت شرایط و حقوقش، به جای آوری.»
جناب شیخ درباره ادب حضور میفرماید:
«شیطان همیشه میآید سراغ انسان، یادت باشد که توجه خود را از خدا قطع نکن، در نماز مؤدب باش. در نماز باید همانند هنگامی که در برابر شخصیت بزرگی خبردار ایستادهای باشی، به گونهای که اگر سوزن هم به تو بزنند تکان نخوری!»
این سخن را جناب شیخ به فرزندش در پاسخ این سؤال که: شما موقعی که نماز میخوانید لبخند میزنید، فرموده است. فرزند جناب شیخ میگوید:
من حدس میزنم که لبخند ایشان به شیطان است، که با لبخند به او میگوید: زورت نمیرسد!
شیخ معتقد بود که هر حرکتی خلاف ادب در محضر آفریدگار، معلول وسوسه شیطان است و میفرمود:
«شیطان را دیدم بر جایی که انسان در نماز، میخاراند، بوسه میزند!!»
امام صادق علیه السلام میفرماید: «فضل الوقت الأول علی الآخر کفضل الاخرة علی الدنیا؛ فضیلت اول وقت (نماز) بر آخر وقت، همچون فضیلت آخرت است بر دنیا.»
نماز شب، نشان عشق و محبّت انسان به آفریدگار است و این علاقه، انسان را از خواب جدا میکند و به راز و نیاز نیمه شب با محبوب وامیدارد.
اهمیت شب و حرکت الهی و سیر معنوی آن، بر هیچ عاشق دلخستهای که ندای معبود را به گوش جان شنیده است، پوشیده نیست. شب، رمز و راز عجیبی دارد، اگر چه تاریک و خاموش است، اما برای اهل دل سپیدی و نورانیت خاصی دارد، چه بسیار برکات الهی که در شب نازل شده است؛ خداوند رحمان قرآن را در شب نازل کرد: إِنّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْر (سوره قدر،1) و رسول اعظمش را شبانگاه به معراج مشرف نمود: سُبْحَانَ الَّذِی أَسْریَ بِعَبْدِهِ لَیلاً … .(سوره اسراء،1) و ضیافت و مهمانی حضرت موسی(علیه السلام) در محضر خداوند در شب به وقوع پیوست: وَ وَاعَدْنَا مُوسیَ ثَلاَثِینَ لَیلَةً… (سوره اعراف،142)
کلمه لیل (شب) و مشتقات آن مثل: (لیلة، لیلاً، لیلها، لیال، و غیره) حدود نود بار در قرآن آمده است که این همه، نشان از اهمیت و ارزشگذاری قرآن برای شب دارد.
در دل شب، بهتر از هر وقت دیگری میشود، قرآن خواند، در حضور خدا فروتنی نمود، اعمال خویش را محاسبه کرد و تصمیم قاطعانه برای جبران بدکاریها و کمکاریهای گذشته گرفت.
اهمیت ساعات سحر و صبح در حدی است که خداوند متعال به آن سوگند یاد کرده استو میکند:
«وَ الصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ؛ سوگند به صبح هنگامی که آشکار میشود.»(سوره مدثر،34)
«وَ الصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ؛ سوگند به صبح، هنگامی که برمیدمد و روشنیاش در افق پدیدار میگردد.» (سوره تکویر، 18)
در میان ساعات شبانه روز، زیباترین و بهترین موقع برای «کسب فیض» و برقراری ارتباط با پروردگار وقت سحر است.
علمای بزرگ و صالحان، سعادت ابدی خود را مدیون عبادتها و شب زندهداریهای سحرگاهانشان میدانند، بر همین اساس، با اخلاص و فروتنی خاصی، شب هنگام، در پیشگاه خداوند به خواندن نماز و تلاوت قرآن و استغفار میپردازند خداوند در دو آیه از قرآن، کسانی را که سحرگاهان به استغفار میپردازند، مورد تمجید قرار میدهد.
1.الصّابِرِینَ وَ الصّادِقِینَ وَ الْقَانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالاْسحَار. (سوره آل عمران،17)
2.وَ بِالاسْحَارِ هُمْ یسْتَغْفِرُونَ؛ و در سحرگاهان، آمرزش گناهانشان را از خدا میخواستند.(سوره ذاریات، 18)
نماز شب توفیقی میخواهد که باید آن را هم از خداوند طلبید. انسان با تداوم به نماز شب و شب زندهداری و عبادتهای شبانه میتواند، به چنان مرتبهای از کمال و صفای نفس و قرب خدا برسد که جز حق نبیند، جز حق نشنود و جز حق نگوید.
# نماز از چه زمانى به وجود آمد؟ آیا از اول خلقت بر انسان واجب بوده یا تنها مسلمانان مأمور به آن بودهاند، اگر وجود داشته کیفیت و کمیت آن چگونه بوده است؟
یکى از چیزهایى که همه پیامبران الهى به آن دعوت مىکردند «پرستش خداوند» است. قرآن کریم از زبان پیامبران نقل مىکند که به امّتهایشان مىگفتند:
«اعبدوالله؛ خدا را پرستش کنید» (مائده، آیه72 و 117؛ اعراف، آیه59 و 65 و 73 و 85؛ هود، آیه50 و 61 و 84 و...)
اصل عبادت و پرستش خداوند در همه شریعتهاى الهى وجود داشته، ولى شکل و کیفیت آن متفاوت بود.
از قرآن کریم استفاده مىشود که نماز در امّتهاى پیشین هم بوده است؛ همه پیامبران از حضرت آدم تا حضرت خاتم نماز مى خواندند،اما از چگونگى آن اطلاع دقیقى در دست نیست.
خداوند متعال خطاب به حضرت موسى علیه السلام مىفرماید: « إنّنى أنا اللَّه لآ إلـهَ إلاّ أنا فاعبدنى و أقم الصّلوة لذکرى؛ من «الله» هستم، معبودى جز من نیست؛ مرا بپرست و نماز را براى یاد من بر پادار» (طه/14)
همچنین قرآن کریم به نقل از حضرت عیسى علیه السلام مىفرماید:
«و جعلنِى مبارَکًا أینَ ما کُنتُ و أوصَانى بالصّلوة و الزَّکوة مادُمتُ حیًّا؛ و مرا وجودى پر برکت قرار داده، در هر کجا باشم و [خداوند] مرا به نماز و زکات توصیه کرده مادامى که زندهام» (مریم/31)
از این آیات شریف روشن مىشود که نماز در مکتب دو پیامبر بزرگ الهى ـ موسى و عیسى علیهما السلام ـ وجود داشته همانگونه که در مکتب دیگرپیامبران بوده است، چنانکه درباره حضرت شعیب علیه السلام آمده است:
«قالوا یا شعیب أصلوتکَ تأمرک أن نَّترک ما یعبد ءابآؤنآ؛ گفتند: اى شعیب! آیا نمازت به تو دستور مىدهد که آنچه را پدرانمان مىپرستیدند، ترک کنیم...» (هود/87)
زرتشتیان، پنج نماز دارند که در هنگام طلوع آفتاب و ظهر و عصر و اوّل شب و هنگام خواب، بپا مىدارند. یهودیان در ساعت سوم و ششم و نهم روز و اوّل و آخر شب و هنگام تناول غذا، دعاهایى دارند. مسیحیان، روز یکشنبه و برخى روز شنبه در کلیسا جلسه دعاى دستهجمعى تشکیل مىدهند.
کیفیت و کمیت نماز در شریعت اسلام با شرایع پیشین متفاوت است، لکن در بیشتر آن آیینها، سجده جزیى از این عبادت محسوب مىشود.
علاوه بر تشریع نماز در ادیان الهى، بتپرستان نیز در برابر بتهایشان، وِردهایى مىخواندهاند. اعراب جاهلى هم در مقابل کعبه مىایستادند و با کفزدن و صوت کشیدن اظهار عبادت مىکردند:
«وَمَا کَانَ صَلاَتُهُمْ عِندَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکَآءً وَتَصْدِیَةً؛ و نماز و دعاى آنان نزد آن خانه جز سوت کشیدن و کف زدن نیست» (انفال/35)
نتیجه آن که اصل نماز و عبادت در تمامی ادیان الهی وجود داشته ولی کیفیت و کمیت نماز در دین اسلام با ادیان گذشته تفاوتهای دارد که علت اساسی آن تحریفاتی است که در بسیاری از ادیان سابق صورت گرفته است.
در این که فرشتگان خداوند متعال را تسبیح و تقدیس مىکنند جاى هیچ تردید نیست؛ برخى آیات قرآن که به تسبیح فرشتگان اشاره فرموده، عبارت است:
1- «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَـئِکَةِ... وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ...؛ به خاطر بیاور، هنگامى که پروردگارت به فرشتگان گفت: ... ما تسبیح و حمد تو را به جا مىآوریم و تو را تقدیس مىکنیم.» (بقره/30)
2- « لاَیَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلاَیَسْتَحْسِرُونَ * یُسَبِّحُونَ الَّیْلَ وَالنَّهَارَ لاَیَفْتُرُونَ؛ فرشتگان، هیچ گاه از عبادتش استکبار نمى ورزند و هرگز خسته نمىشوند، شب و روز را تسبیح مىگویند و سست نمىگردند.» (انبیاء/19و20)
3- « وَالْمَلَـئِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ و...؛ فرشتگان، پیوسته تسبیح و حمد پروردگارشان را به جا مىآورند.» (شوری/5)
از ابن عباس و ابن مسعود نقل شده است که «تسبیح» فرشتگان، به معناى نماز خواندن آنهاست.
رسولاکرم صلى الله علیه وآله به ابوذر فرمود:
«اى ابوذر، هر گاه بندهاى وضو بسازد یا تیمم کند، سپس اذان و اقامه بگوید و نماز بخواند، خدا فرشتگان را امر مىکند که پشت سر او صفى تشکیل دهند که دو طرف آن دیده نشود و به نماز او اقتدا نمایند و به دعاى او آمین گویند.» (وسایل الشیعة، ج5، ص381)
نماز، عطیهای الهی است که به عنوان فلاح مطلق «حی علی الفلاح» و بهترین عمل «حی علی خیر العمل» و ستون خیمه دین «الصلوة عمود الدین»(1) معرفی شده است. نماز عروج به قبله رفیع انسانیت «الصلوة معراج المؤمن»(2) است که تعالی روح و کسب ملکات اخلاقی و نجات از فساد و تباهی از رهگذر آن حاصل میآید «إن الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر.»(3)
دریافت نشان عبودیت از رهگذر این عبادت زیبای الهی، برای انسانی میسّر است که شرایط صحت و قبول و کمال این عبادت عظیم را به نحو احسن بجای آورد. وقتی عبد، این عبادت الهی را «که جز بر خاشعان بزرگ مینمایاند»(4)، به طور شایسته به انجام رساند، آثار عظیمی اعم از فردی، اجتماعی، دنیوی و اخروی را به دنبال خواهد داشت که در حقیقت ثمره و نتیجه عمل او محسوب میشود. در این نوشتار مختصر در صدد بیان همه جانبه این آثار نیستیم بلکه به برخی از آثار برزخی و اخروی این عبادت درخشان در آیات و روایات اشاره میکنیم.
خداوند در سوره طه میفرماید: «اقم الصلوة لذکری»(5)؛ نماز ذکر و یاد خداست. این آیه وقتی در کنار این آیه شریفه «فاذکرونی اذکُرکم ...»(6) تفسیر شود این نتیجه را افاده میکند که وقتی عبد به یاد حق باشد حق هم به یاد او خواهد بود.(7) مفسرین در ذیل آیه شریفه «فاذکرونی اذکرکم» در بیان این که «مراد از یادآوری بندگان چیست؟ بیانات متنوعی را ذکر کردند که از جمله آن موارد عبارت است از:
در پرتو ایمان و عمل صالح و برپاداشتن نماز و ... مستحق دو جایزه میشوند:
- دریافت پاداش (لهم اجرهم ...)
- بهرهمندی از آرامش کامل (لا خوف ...) که هیچ اضطراب و غمی به همراه آن وجود ندارد .
الف: مرا در «دنیا» یاد کنید تا شما را در «جهان دیگر» یاد کنم .
ب: مرا به «دعا» یاد کنید تا شما را به اجابت یاد کنم (این استجابت میتواند هم در دنیا و هم در بزرخ و هم در قیامت نصیب بنده شود)
ج: مرا به هنگام وفور نعمت یاد کنید تا شما را در سختیها یاد کنم(این سختی هم اعم است.)(8)
خداوند در سوره اسری خطاب به وجود نازنین رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید:
«وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً»؛ و بعضی از شب را بیدار باش و تهجد کن که این نماز شب، تنها بر تو واجب است، باشد که خدایت به مقامی محمود (شفاعت) مبعوث گرداند. پس ثمره و نتیجه این برنامه الهی، رسیدن به مقام محمود است و روایات فریقین در ذیل آیه، مقام محمود را به عنوان مقام شفاعت کبری تفسیر کرده است که رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در روز قیامت در آن مقام قرار میگیرد.(9)
در سوره بقره حقتعالی میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ.»(10)
در پرتو ایمان و عمل صالح و برپاداشتن نماز و ... مستحق دو جایزه میشوند:
- دریافت پاداش (لهم اجرهم ...)
- بهرهمندی از آرامش کامل (لا خوف ...) که هیچ اضطراب و غمی به همراه آن وجود ندارد .
اما آثار نماز در برزخ:
چرا در آیه "ایاک نعبد و ایاک نستعین" نون جمع آمده است؟
مفسران در این که آیه شریفه "ایاک نعبد و ایاک نستعین" «متکلم به» نون جمع است و نمازگزار، در مقام فروتنى و شکستگى؛ چند وجه آوردهاند، و نیکوترین آنها اینست که: امام رازى در تفسیر کبیر آورده است. و خلاصه آن چنین است که:
در شریعت مطهر "اسلام" کسى که چند جنس گوناگون را در یک معامله بفروشد، و برخى از آنها معیوب باشد، مشترى مىتواند، یا همه آنها را بخرد، و یا همه آنها را پس بدهد .اما اختیار ندارد که معیوبها را پس بدهد و بى عیبها را بردارد و در این مورد، چون نمازگزارى بیند که عبادت او معیوب و ناقض است، آن را به تنهایى به پیشگاه پروردگار عرضه نمىکند، بلکه آن را به انضمام عبادت همه عبادت کنندگان: از انبیا و اولیا و نیکان ضمن یک معامله عرضه مىدارد. بدان امید، که عبادت او در این ضمن پذیرفته شود. زیرا که تمامى آن عبادات رد نمىشود. زیرا هرگاه، برخى پذیرفته شوند، برخى پذیرفته نشوند. پذیرفتن سالم و نپذیرفتن معیوب، تبعیض در یک صفقه (عقد ربیع) است و این، موردى است که پروردگار، بندگان خویش را از آن، باز داشته است . پس، چگونه شایسته کرم پروردگارى اوست؟ او راهى جز پذیرش همه در پیش ندارد و مراد حاصل است .
عبادت، وسیله تکامل و سعادت ماست و دستور خداوند به نماز، نوعى لطف و رحمت و راهنمایى است که ما را به کمال مىرساند؛ مثلا وقتى پدر و مادر، فرزندشان را به درس خواندن امر مىکنند، به سود خود فرزند است و سعادت او را مىخواهند و این امر از روى محبّت به فرزند است و گرنه به درس خواندن او نیازى ندارند.
آیات و روایات، فلسفه و حکمت تشریع نماز را بیان کردهاند:
1. یاد خدا: «وَأَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکْرِى؛ نماز را برپا دار تا به یاد من باشى» (طه/14)
2. بازداشتن از گناه و زشتىها: «إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَر؛ همانا نماز انسان را از زشتىها و گناه باز مىدارد» (عنکبوت/45)
3. پاکیزگى روح: « انماَّ تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ وَأَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَمَن تَزَکَّى فَإِنَّمَا یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِى وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ؛ تو تنها کسانى را که از پروردگارشان در نهان مىترسند و نماز برپا مىدارند، هشدار مىدهى و کسى پاکیزگى جوید تنها براى خود پاکیزگى مىجوید» (فاطر/18)
4. پاک شدن از کبر و غرور؛ حضرت فاطمة(علیها السلام) مىفرماید: و الصلاة تنزیهاً من الکبر؛ خداوند نماز را واجب کرد تا مردم از کبر و غرور پاک شوند (بحارالانوار، ج6، ص107)
5. رستگارى: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون * الَّذِینَ هُمْ فِى صَلاَتِهِمْ خَـشِعُونَ؛ به راستى که مؤمنان رستگار شدند؛ همانان که در نمازشان فروتنند» (مومنون/1و2)
در حدیثى آمده است: نقش نمازهاى پنجگانه براى امت من همانند نهر آب زلالى است که از مقابل خانه آنان مىگذرد، اگر کسى روزانه پنج بار در این نهر شستوشو کند، آیا به گمان شما باز هم بر بدن او آلودگى و پلیدى خواهد ماند؟!
هیچ کس براى تعریف و تمجید از یک گل زیبا که در طبیعت روییده است به شما اعتراض نمىکند، امّا اگر زیبایى آن را نبینى، نابینایت مىشمرند و اگر ببینى و واکنش نشان ندهى و ستایش نکنى سرزنشت مىکنند که چرا ذوق و احساس ندارى و چقدر بددلى!
راستى چقدر لذتبخش است با خداى جهان آفرین به مناجات پرداختن! و روحى به عظمت تمام هستى یافتن و با خداى هستى هم سخن شدن!
نماز شب؛ ازرانترین وسیلهای که شما را با سرعت به آرزوهایتان میرساند
هر مسافری میکوشد نزدیکترین راه را انتخاب کند تا زودتر به مقصد رسد؛ این یک اصل بوده و خواسته همه ما این است.
آنهایی که باور کردند انسان مسافر است و با مردن از بین نمیرود و مرگ پوسیدن نیست، بلکه از پوست به در آمدن است؛ مرگ ماندن در طبیعت نیست، بلکه هجرت از طبیعت است؛ در صدد راه حلند که حالا که من مسافرم، نزدیکترین راهم به مقصد چیست!
برای رسیدن به قرب الهی دو راه وجود دارد؛ راه بالا و راه پائین؛ اگر کسی مهمان خدا شد، آن راه بالا را طی کرده است و اگر میزبان خدا شد، راه پائین را طی کرده است. نزدیکترین راه لقای خدا برای اغلب مردم هم همان «قلب شکسته» است؛ اَنَا عِندَ المُنکَسِرَةِ قُلوبِهِم...
برای این موضوع نشانههایی هم هست؛ گاهی کسی قلب شکسته دارد، به در و دیوار عالم بد میگوید. این نمیداند یک فرصت خوبی برای مناجات را دارد از دست میدهد! آخر این دهن کجی و بد دهنی چه مشکلی را حل میکند؟ انتقاد کردن چیز بسیار خوبی است، امّا بد گفتن و عصبانی شدن مشکلی را حل نمیکند. اما یک وظیفه دیگری هم ما داریم؛ بالأخره با کسی که تمام گرهها به دست او حل میشود هم یک درد دل باید بکنیم یا نه؟
گاهی آدم نسبت به کسانی که کار به دست آنها نیست؛ اعتراض میکند، بد میگوید، فریاد میزند، نعره میکشد؛ کاری هم دست اینها نیست! حالا یا میکنند، یا نمیکنند.
اگر کسی بخواهد معرفت خدای را در دل جای بدهد، محبّت کسی را در دل جای بدهد که «رَحمَتی وَسِعَت کُلَّ شَیء»، باید قلبی عرشی داشته باشد. قَلبُ المُؤمِنِ عَرشُ الرّحمن. چنین انسانی میتواند به اندازه هستی خود از لطف ویژه الهی برخوردار باشد.
امّا با او که کار به دست اوست هم باید یک حرفی داشته باشیم یا نداشته باشیم؟!
حق خواهی، قیام، مبارزه کردن، ظلم ستیزی، اینها همهاش درست است. امّا انسانی که دلش شکست، تمام کارها و برنامههایش همین است؛ یا یک شب زنده داری، یک مناجاتی، یک سجدهای!
قلب اگر شکست، انسان از همه جا نا امید است. اعتراضاتش را هم میکند، مبارزهاش هم میکند، ظلم ستیزی هم میکند، فریاد هم میزند، داد هم میکشد؛ اینها همه درست اما کار به دست کیست؟
یک مثالی بعضی از ادیبان معرفت پرور ما میگویند: گاهی ممکن است انسان مدّتها زحمت بکشد، این گرههای کور را باز کند. اگر با دست باز نشد، با دندان این گره را باز میکند. اما اگر باز کردید، دیدید کیسه خالی است! مشکلتان حل نمیشود... مثل یک دانشجو یا طلبهای که شب امتحان تمام تلاش و کوششاش این است که این جدولها را حل کند. خب جدول را حل کردی، این که علم نیست! این که درس نشد! ادامه مطلب ...
تفاوت اهل نماز با کسانى که یک روز نماز مىخوانند و یک روز نمىخوانند، در جهان آخرت چگونه است؟
آگاهى از ارزش و اهمیت نماز و دانستن جایگاه نمازگزار، ما را به تفاوت نمازگزار و کسى که به نماز کمتر اهمیت مىدهد رهنمون مىسازد.
نماز ستون دین به حساب مىآید و قرآن کریم با تعبیرهاى مختلفى مانند «اقیمواالصلوة و...» بر واجب بودن آن تصریح فرموده است.
# اگر نماز قبول شود، کارهاى دیگر هم زمینه قبولى پیدا مىکنند.
# به جا آوردن نماز سبب رستگارى مى شود «قد افلح من تزکى و ذکر اسم ربه فصلى؛ به راستى رستگار شد هر که پاکى ورزید و نام پروردگارش را یاد کرد پس نماز گزارد» (اعلی/14)
سلمان فارسى می گوید که در خدمت پیامبراکرم صلى الله علیه وآله نشسته بودم؛ آن حضرت شاخه خشکى را گرفت و تکان داد تا تمام برگهایش فرو ریخت، سپس رو به من کرد و فرمود:
سؤال نکردى که چرا این کار را کردم؟
عرض کردم بفرمایید چرا؟
فرمود: هنگامىکه مسلمان وضو بگیرد و سپس نمازهاى پنجگانه را به جا آورد، گناهان او فرو مىریزد؛ همانگونه که برگهاى این شاخه فرو ریخت. (مجمع البیان،ج5،ص307)
امام باقر علیه السلام فرمودند: اولین چیزى که بنده بدان محاسبه مىشود نماز است؛ اگر پذیرفته شد، اعمال دیگر نیز پذیرفته خواهد شد و اگر ردّ شود، دیگر اعمال نیز ردّ خواهد شد. (بحارالانوار،ج80،ص25)
بحث درباره فلسفه و حکمت نماز در واقع آشنایى با اسرار و رموزى است که در این عمل عبادى نهفته است . باید توجه داشته باشیم که خداوند متعال هیچ دستورى را بدون حکمت و علت بر بندهاش واجب و یا حرام نمىسازد. در این شکی نیست که وقتی خداوند عملی را برای انسان واجب میکند قطعا برایش سود و فایده بسیار دارد و بالعکس وقتی عمل و یا چیزی را حرام میکند یقینا ضرر بسیاری برای انسان دارد و همین طور است مواردی که مکروه و مستحب اعلام شدهاند. در این زمان که علم پیشرفت کرده؛ بسیاری از علل و سود و زیانهایی برای اعمال ذکر میشود که نشانگر حکمت و فلسفه حرام و واجب شده اعمال و برخی چیزهاست.
شایان ذکر است که انسان مومن و متعهد، در مقابل پروردگار روحیه تعبد و تسلیم پذیری دارد و نیازی به دانستن علل و حکمت احکام ندارد، گرچه دانستنش هم مشکلی ندارد. ولی اصل بر تعبد در برابر خداوند است.
خداوند، خالق تمام هستی است و همه موجودات به خالقیت خدا اعتراف دارند و خدا را تسبیح میکنند:
«یسبح لله ما فى السموات و ما فى الارض الملک القدوس العزیز الحیکم؛ تسبیح مىگوید خدا را آنچه در آسمانها و در زمین است آن پادشاه پاک عزیز حکیم را.»(1)
حال وقتی که همه موجودات، خدا را تسبیح میگویند و او را عبادت میکنند ؛ آیا جا ندارد انسان که اشرف مخلوقات است در برابر خداوند اظهار بندگی و عبودیت نماید و هیچ بودن خود را به منصه ظهور برساند و در مقابل پروردگارش خاکساری نماید؟
امام رضا (علیهالسلام) در حدیثی علت اقامه نماز را اینگونه بیان میفرمایند: «علة الصلاةِ انَّها اقرارٌ بالربوبیّة لله ـ عزّوجل ـ و خلعُ الانداد و قیامٌ بین یدى الجبّار جلّ جلاله بالذّل والمسکنة والخضوع والاعتراف؛ علت نماز، اقرار به ربوبیت خدا و نفى هرگونه شریک براى او و ایستادن با خضوع و کوچکى و بیچارگى در پیشگاه خداست.»(2)
در وجود انسان دو قدرت عقل و شهوت وجود دارد که دائما در کشاکش نیز میباشند. حال چنین انسانی که نیروی شهوات و هواهای نفسانی در وجودش قوی است قطعاً دچار گناه و لغزش هم میشود، و پنج بار نماز در مقابل پروردگار، به معنای اعتراف به گناهان و طلب آمرزش و بخشش است . در روایتی نیز آمده است:
«نماز، با اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان پیشین و نهادن صورت بر زمین، پنج بار در شبانهروز، با عظمت خدا، همراه است.»(3)
حال که هواى نفس، هر لحظه انسان را به غفلت و سرکشى سوق مىدهد و به غرور و خودخواهى دعوت مىکند و به افزونطلبى و تمامیتخواهى فرا مىخواند باید در مقابل آن، عاملى بسیار قوى و نیرومند که مقابل این رذایل سد شود؛ وجود داشته باشد تا او را به سمت عزت و عظمت انسانى سوق دهد و آن نماز است. چون نماز تنها عنصر بازدارنده از رذائل اخلاقى و گناهان است. و خداوند در آیهای یکی از علل و خواص نماز را اینگونه معرفی میفرماید:
«أَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ(4) ؛ نماز را برپا دار، که نماز از کار زشت و ناپسند باز مىدارد.»
و در روایتی از معصوم (علیه السلام) آمده است که: «نماز موجب یاد خدا و دورى از غفلت و سرکشى و باعث خشوع، فروتنى و خواهان طلب افزایش معنوى و مادى است.»(5)
از آنجایی که انسان موجودی فراموشکار است، بیم میرود که خداوند را فراموش کند و نیز از یاد ببرد که موقعیتش به عنوان انسان در هستی چیست؟ و عمر خود را در حیوانیت و نفسانیت سپری نماید. لذا اینجاست که:
«نماز او را به مداومت بر ذکر خدا در شب و روز بر مىانگیزاند تا بنده، مولى و مدبر و آفریدگار خود را فراموش نکند چرا که فراموشکارى، باعث طغیان و سرکشى خواهد بود.»(6)
پس فلسفه نماز، حضور در پیشگاه خداوند و اظهار بندگى و عبودیت و اقرار به یکتایی پروردگار و جاودانگى او است که نتیجهاش اصلاح و سعادت انسان و به کمال رسیدنش میباشد. «انسان در حال نماز در محضر خدا و به یاد خداست و همین حالت او را از معاصى بازداشته و از همه تباهىها و تاریکىها او را مانع مىشود.»(7)
اگر تو هم مثل من این سوال برات تبدیل به یه دغدغه فکری شده پس این نکات رو بخون شاید کمکمون کنه برای حل این مشکل.
براى تحصیل خشوع و حضور قلب در نماز و سایر عبادات، امور ذیل را دقیقا توصیه مى کنیم:
1 - بدست آوردن آنچنان معرفتى که دنیا را در نظر انسان کوچک و خدا را در نظر انسان بزرگ کند، تا هیچ کار دنیوى نتواند به هنگام راز و نیاز با معبود نظر او را به خود جلب و از خدا منصرف سازد.
2 - توجه به کارهاى پراکنده و مختلف، معمولا مانع تمرکز حواس است و هر قدر انسان، توفیق پیدا کند که مشغله هاى مشوش و پراکنده را کم کند به حضور قلب در عبادات خود کمک کرده است.
3 - انتخاب محل و مکان نماز و سایر عبادات نیز در این امر، اثر دارد، به همین دلیل، نماز خواندن در برابر اشیاء و چیزهایى که ذهن انسان را به خود مشغول مى دارد مکروه است و همچنین در برابر درهاى باز و محل عبور و مرور مردم، در مقابل آیینه و عکس و مانند اینها، به همین دلیل مساجد مسلمین هر قدر ساده تر و خالى از زرق و برق و تشریفات باشد بهتر است چرا که به حضور قلب کمک مى کند.
4 - پرهیز از گناه نیز عامل مؤ ثرى است، زیرا گناه قلب را از خدا دور مى سازد و از حضور قلب مى کاهد.
5 - آشنایى با معنى نماز و فلسفه افعال و اذکار آن، عامل مؤ ثر دیگرى است.
6 - انجام مستحبات نماز و آداب مخصوص آن چه در مقدمات و چه در اصل نماز نیز کمک مؤثرى به این امر مى کند.
7 - از همه اینها گذشته این کار، مانند هر کار دیگر نیاز به مراقبت و تمرین و استمرار و پیگیرى دارد، بسیار مى شود که در آغاز انسان در تمام نماز یک لحظه کوتاه قدرت تمرکز فکر پیدا مى کند، اما با ادامه این کار و پیگیرى و تداوم آنچنان قدرت نفس پیدا مى کند که مى تواند به هنگام نماز دریچه هاى فکر خود را بر غیر معبود مطلقا ببندد.
نماز عملى عبادى و ذکر و توجه خاصى به خداوند سبحان است و اثر طبیعى آن ایجاد روحیهاى در انسان است که او را از فحشا و منکر باز مىدارد و نفسش را از زشتىهاى گناه پاک مىکند. طبیعت نماز، انسان را به یاد نیرومندترین عامل باز دارنده؛ یعنى اعتقاد به مبدأ و معاد مىاندازد، داراى اثر بازدارندگى از فحشا و منکر است، زیرا کسى که روزى پنج بار با بدن پاک و لباس پاک روى به درگاه خدا آورده و تکبیر بگوید، خدا را از همه چیز برتر و بالاتر شمرده و به یاد نعمتهاى او افتد و حمد و سپاس او را گوید و...
این امور سدّ نیرومندى در برابر گناه محسوب مىشود و او را از فحشا و منکر باز مىدارد ولى هر نمازى به همان اندازه که از شرایط کمال و روح عبادت برخوردار است، نهى از فحشا و منکر مىکند.
کسى که نماز مىخواند، هر چند نمازش صورى و آلوده به گناه نیز باشد، نماز در او بىتأثیر نخواهد بود، گرچه ممکن است تأثیر این گونه نماز ضعیف باشد، زیرا اگر این گونه افراد همان نماز را هم نمىخواندند، چه بسا از این هم آلودهتر بودند، پس نهى از فحشا و منکر مراتبى دارد و هر نمازى با توجه به میزان رعایت شرایط آن، نماز خوان را از آن نهى مىکند و یا ممکن است عدم حضور قلب، عدم خلوص و نقصان شرایط بر نماز با ویژگىهاى یاد شده، اثر آن را ضعیف نماید.
بنابراین، هر چه توجه به خدا در نماز، افزایش یابد و خضوع و خشوع در آن کامل و اخلاص در آن بیشتر شود، اثر بازدارندگى آن نیز بیشتر و هر مقدار جنبههاى یاد شده ضعیف شود، بازدارندگى آن نیز ضعیف خواهد شد.