بدرود نماز، مشتمل بر سه درود (سلام) است.و البته باز همراه یاد خدا و نام او. (1) پس نماز با نام خدا شروع میشود و با نام خدا پایان میگیرد و میان این سرآغاز و پایان نیز یکسره نام خدا و یاد اوست.اگر در جمله و ذکری از پیامبر یا خاندان او نام برده میشود آن نیز همراه یاد خدا و به صورت استمداد از لطف و رحمت اوست.
جمله اول، درودی است از نمازگزار بر پیامبر خدا و طلب رحمتی از خدا بر آن بنده برگزیده:
السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته-درود بر تو ای پیامبر، و حمتخدا و برکات او بر تو باد.
پیامبر، بنیانگذار اسلام یعنی سلسله جنبان تلاش و حرکتی است که اکنون نمازگزار خویشتن را دستبه کار آن میبیند.غریو توحید را او برکشید که با طنین آن جهانی را زیر و رو کرد و شالوده زندگی شایسته انسان را برای همیشه زمان ریخت.او بود که خطوط اصلی چهره انسان طراز اسلامی را و جامعهای را که میتواندپرورشگاه چنین انسانی باشد، ترسیم کرد.و اکنون نمازگزار همان شعار را با نماز خود و با درسها و رهنمودهای ضمنی آن در زندگی و در فضای زمان خود منعکس میکند و گامی به سوی آن جامعه برین و تکوین آن انسان والا برمیدارد.پس بیمورد نیست اگر در پایان این عمل، پیامبر و پیشوای خود را که وی را بدین راه افکنده و در آن راهبرش بوده است، به سلامی یاد کند و با این زبان حضور خود را در کنار او و در راه او اعلام نماید.
در جمله دوم، نمازگزار بر خود، بر همسنگرانش و بر همه بندگان شایسته خدا درود میفرستد.
السلام علینا و علی عباد الله الصالحین-درود بر ما و بر بندگان شایسته خدا.
و بدین گونه، یاد بندگان شایسته خدا را در ذهن خود بیدار میسازد و وجود و حضور آنان را مایه دلگرمی خود میدارد.
در دنیایی که مظاهر گناه:پستیها و زشتیها، دنائتها و ددمنشیها، ستمها و ستمپذیریها، آلودگیها و ناپاکیها همه جا را فراگرفته و همه کس را در خود فرو برده است، در محیطی که به چشم انسان هوشمند و هوشیار همه چیز خبر از افلاس و ورشکستگی انسانیت میدهد و زرق و برقها در نظرش رنگ و جلایی ساختگی بر روی ابتذالها و فرسودگیها مینماید.در جهانی که داعیههای حق طلبی و دادگری نمیتواند فضاحتخودخواهیها و جاهطلبیها را بپوشاند و جای خالی علی و حسین و صادق (علیهم السلام) را باهیاهوی عوامفریب معاویه و یزید و منصور پنهان بدارد، و مختصر، در روزگاری که اخلاف شایسته شیطان جای مردان صالح خدا را گرفتهاند، آیا میتوان به نیکی و صلاح، به چشم یک واقعیت نگریست و بودن آن را انتظار داشت؟ آیا میتوان جز گناه و آلودگی، جز ناکامی و حقکشی انتظار دیگری از آدمیزادگان داشت؟باید اعتراف کرد که اگر هم بتوان، به آسانی نمیتوان.
سلام بر بندگان شایسته خدا، در چنین شرایطی، به مدد دل افسرده و نومید میشتابد. گویی سروشی است که در دل تاریکیها، خبر از حضور روشنی و سپیدی میدهد.نمازگزار را به وجود یاران و همسنگرانی نوید میبخشد.به او میگوید:تنها نیستی.در دل این کویر خشک، جوانهای ثمربخش و دیرپای میتوان یافت.همچنان که در همیشه تاریخ، اجتماعات منحرف و تباه، زادگاه ارادههای نیرومند و انسانهای برجستهای بوده است که در نهایتبانیان جهان نو و شالوده ریزان زندگی نوینی گشتهاند.اکنون نیز طبق سنتخدا در تاریخ، همان نیروهای نور و نیکیآفرین در بطن این جهان تاریک و پلید به تلاش و کوششاند.آری صالحان، آنان که به گونهای شایسته و سزاوار خدا را عبودیت میکنند و فرمان میبرند، در صف رویاروی طاغوتیان ایستادهاند.
که هستند این بندگان شایسته و کجایند؟و آیا نباید از آنان درس آموخت و با آنان گام برداشت؟چرا.هنگامی که نمازگزار خود را در کنار این شایستگان قرار میدهد و بر خود و بر آنان در یک جمله درود میفرستد (سلام بر ما و بر بندگان شایستهخدا) ، پرتویی از غرور و سربلندی و اطمینان بر دل او فرو میتابد.میکوشد به راستی در ردیف و در کنار آنان قرار گیرد و از اینکه نتواند پا به پای آنان گام بردارد احساس شرم میکند و این به او تعهد و تکلیفی تازه میبخشد.
بندگان شایسته چگونهاند و شایستگی به چیست؟شایستگی تنها به نماز خواندن نیست، شایسته آن است که از عهده تکالیف سنگین الهی برآید و چنان عمل کند که نام بنده خدا بر او ناساز و نامتناسب نباشد، درست مثل دانشآموز شایسته در یک کلاس درس.
و سرانجام در سومین جمله، نمازگزار خطاب به همین بندگان شایسته (خطاب به فرشتگان (2) یا خطاب به نمازگزاران) میگوید:
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته-سلام بر شما و رحمت و برکات خدا بر شما.
و بدینگونه بار دیگر، صلاح و شایستگی (یا فرشتهخویی یا پیوند با دیگر نمازگزاران) را به یاد میآورد و مخاطبان گرامی خود را به دعای خیر یاد میکند و نماز را به پایان میبرد.
پینوشتها:
.از این سه میتوان فقط سومین را گفت.آن دوی دیگر، مستحب است.
.و گویا به عنوان درسی در جهت فرشتهخویی.